نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 458
در مراتب ، از جهت تحقيق كمالات اسمايى كه به عاشقى و معشوقى متعلَّق بود به حكم « فأحببت أن اعرف » پس شاكر و مشكور و برّ و مبرور يكى بيش نيستند ، و غير و غيريّت را به اين مقام مجالى نيست . < شعر > و غيري على الأغيار يثنى و للسّوى سواى يثنى منه عطفا لعطفة [1] < / شعر > تقدير البيت : و غيري يرى الأغيار ، و يثنى عليهم و غيري ايضا الذي يثني عطفه في الاعراض عن نفسه ، لأجل الشّفقة و الميل إلى الغير . و غير ميل مىكند ، و در آن ميل به سوى غير و غير من است ، آن كه اغيار بيند و بر اغيار بر نعمتى شكر و ثنا گويد ، و جز من است ، نيز آن كه به سوى غير ميل مىكند ، و در آن ميل سوى غير دو تا مىكند [2] كتف خودش را از خودش ، أعنى از خودش اعراض مىكند ، از جهت شفقت به برّ و انعام ، و ميل به سوى غير . يقال : ثنّى فلان عطفه عنّي ، إذا أعرض عنك ، و عطفا الرجل ، جانباه من لدن رأسه إلى وركيه ، و العطفة من قولهم : عطف عليه ، إذا أشفق عليه . يعنى : شفقت و برّ منهم ، در حق من است ، و غير من است آن كه از جهت شفقت بر غير از خود اعراض كند . < شعر > و شكري لي و البرّ منّى واصل إليّ و نفسي باتّحادي استبدّت < / شعر > و اين شكر كه گفتم هم مر است ، و آن إحسان كه ذكر كردم ، هم از من به من
[1] يعنى غير من زبان به حمد و ثناى اغيار گشايد و جز من خودش التفات از خويش بگرداند ، از براى شفقت ديگران كه : < شعر > از بند نصيب خويش برخيز در بند نصيب ديگران باش < / شعر > و شكرى لي و البرّ منّى واصل . . . إلخ . يعنى : و حال آن كه من شكرى كه گويم ، از براى خود گويم ، و شفقت و احسانى كه از من صادر شود ، هم به من واصل است ، و نفس من به خودى خود در تحقق به اتحاد مستقل و مستبد است . < شعر > فاش مىگويم و از گفتهء خود دل شادم بندهء عشقم و از هر دو جهان آزادم < / شعر > [2] و نيز آن كه به سوى سواى ، دو تا مىكند كتف خودش اعنى از خودش - خ ل - .
458
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 458