نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 455
و مىبويم بوى خوش آن حضرت را به هر دقيقه اى [1] أعنى به هر رابطه اى باريك ، كه ميان حاسّهء شمّ هر بوينده اى و هر مشمومى ثابت است ، كه در هر دقيقه اى [2] هر بينيى كه آلت شامّهء هر بوينده است ، موجود باشد هر بينى از آن بوينده هر وزيدن بويى باشد كه در وجود است . قوله : « ريّاها » اى : ريحها الطيّبة ، و منه قول إمرئ القيس في قصيدته : « نسيم الصّبا جاءت بريّا القرنفل » . و در حاسّهء شامّه لفظ رقيقه از آن گفت ، كه ادراك بوى سخت باريك است ، چه بينى استنشاق مىكند ، و چيزى از مشموم تمام در مىيابد حسّا ، و از عين مشموم و آن بوى ، هيچ كم نمىشود ، پس رابطه اى سخت باريك است ميان شامّه و مشموم كه به واسطهء او ادراك مىتوان كرد . آن رابطه را رقيقه مىگويند به سبب آن غايت باريكى . < شعر > و يسمع منّي لفظها كلّ بضعة بها كلّ سمع سامع متنصّت [3] < / شعر > و مىشنوم از أجزأ [4] و اعضاى من ، لفظ و خطاب حضرت معشوق را هر گوشت پاره اى كه به آن گوشت پاره هر گوش شنوايى كه در وجود است ، قائم است و در او حاصل و هر گوشى از آن به همگى خود ، شنونده است و خاموشى گزيده از براى تمام ادراك آن لفظ و خطاب . < شعر > و يلثم منّي كلّ جزء لثامها بكلّ فم في لثمه كلّ قبلة < / شعر > و مىبوسد از من هر جزئى و ذره اى ، دهان بند او را به هر دهانى كه در عالم است ، در هر بوسيدنى هر بوسه كه بود و خواهد بود موجود . يعنى : هر جزئى از اجزاى عالم را لثام او مىبينم ، و چون همهء اجزاى من به
[1] به هر رقيقه اى - خ ل - . [2] هر رقيقه اى ، خ . [3] البضعة : القطعة من اللَّحم . [4] و مىشنود . . . - خ ل - .
455
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 455