نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 441
إسم الكتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 773)
< شعر > تجمّعت الأهواء فيها فما ترى بها غير صبّ لا يرى غير صبوة [1] < / شعر > جمع شدند جملهء عشقهاى همه عاشقان در حضرت معشوق ، أعنى جملهء عاشقان بر او مفتون شدند تا هيچ نبينى و نظرت نيفتد جز بر عاشقى شيفته و مفتون آن حضرت ، چنان كه آن عاشق جز اين عشق و ميل به آن حضرت هيچ نخواهد و نبيند ، زيرا كه آن چه در نظر مىآيد ، جز وجودى نيست مضاف به حقيقتى و هر وجودى مضاف كه هست - در هر مرتبه اى ، معنى كان او روحا أو حسّا - فرع وجود يگانه است ، كه حسن و جمال مطلق حق است از وى منتشى و به وى راجع ، چنان كه آن موحّد يگانه در دو بيتى گفته است : < شعر > يارى دارم كه جسم و جان صورت اوست چه جسم و چه جان جمله جهان صورت اوست هر معنى خوب و صورت پاكيزه كاندر نظر تو آيد آن صورت اوست < / شعر > و چون عشق در اين عالم جز به صورت حسن تعلَّق نمىگيرد ، و اصل حسن آن حضرت را است ، پس مجتمع همهء عشقها آن حضرت باشد ، و چون هيچ كس را از اين صور وجودى نتوان ديد كه خود را و صفات خود را دوست ندارد ، جز بر خود و صفات خود ، چون حيات و بقا و ديگر لذّات و راحات و جذب نفع و دفع ضرّ كه راجع به اين دو صفت بقا و حياتند ، بر كسى ديگر عاشق باشد ، چه اگر به غيرى نيز تعلَّق مىگيرد به آن طريق مىباشد كه به حكم مناسبت آن غير را آيينه
[1] < شعر > « هر كسى گر چه دلبرى دارد دلبرى ، آن دل ستان فتانست « < / شعر > اين هواها و عشقهاى متخالف كه به اعتبار تنوع وهمى متعلَّقات متكثّر گشتهاند ، چون كثرت امور اعتباريهاند و به وجه واحد قائمند ، همه در حضرت معشوق حقيقى و محبوب كل ، متعانق و مجتمعند ، چه آن كه عشق و حبّ در ظاهر و باطن وجود عين وجود است و به تبع وجه حق واحد سارى در كثرات است و منشأ ظهور همه كثرات عشق است و غايت و نهايت نيز عشق است و نتيجة عشق و معشوق و عاشق اوست ، اجمالا و تفصيلا . الأهواء الواحد هوى : الحب ، الميل . الصبوة : جهلة الفتوة .
441
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 441