نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 438
و اى بيمارى من ، از فرط عشق هيچ باقى مگذار از جان من چيزى ، چه بى هيچ شكَّى سرباز زدهام و روى گردانيده از خوارى بقيّتى از جان خود ، تا مبادا كه چيزى از آن آثار آن آمال با آن بقيّت همراه ماند و حينئذ ، موجب مذلَّت حرمان و حجاب من شود از اين حضرت احديّت جمع ، و اين سرباز زدن من از ذلّ اين بقيّت ، از جهت بقاى عزت حقيقى من بود بر من ، أعنى تحقق به اين مقام احديّت جمع مذكور . البقيا اسم قولك : لا أبقى الله عليك ، ان أبقيت عليّ . < شعر > و يا صحّتي ما كان من صحبتي انقضى و وصلك في الأحشاء ميتا كهجرة [1] < / شعر > و اى تندرستى من ، هر چه تو را بود از صحبت من به آخر رسيد و نماند ، چه اين بيمارى عشق تمام در من اثر كرد ، و قوت گرفت و مرا به فنا رسانيد ، و اكنون وصل تو كه صحّتى مر مرده را كه در ميان زندگان است ، همچون حقيقت هجران است در عدم وصول نفعى از آن وصل بدو . ميتا ، مفعول وصلك . < شعر > و يا كلّ ما أبقى الضّنا منّي ارتحل فما لك مأوى في عظام رميمة [2] < / شعر > و اى همگى آن چه از من اين بيمارى عشق باقى گذاشته است از آن آثار مذكور ، رحلت كن و برو از من و تن و جان من ، چه اين بيمارى به كلَّى مرا مىرانيد و فنا گردانيد و از من اكنون جز استخوانهاى پوسيده اثرى نمانده است ، و تو را كه بقيّتى از آن آثارى ، جايگاهى و مقامى در استخوانهاى پوسيده نتوان بود .
[1] في بعض النسخ : في الأحياء ، بدل الأحشاء . قوله : ميتا : أراد به نفسه . [2] و قيل في المقام : < شعر > « از ما چو آشنايان برداشتند دل را اى جان زار مانده تو هم ببر گرانى « < / شعر >
438
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 438