نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 437
مقتضيات او هر بارى [1] كه از شدايد و عظايم رنجهاى عشق به من مىرسد ، از براى ازالت آثار آن آمال تحمّل كن كه خستگى از تو بگذرد ، و هيچ كوفتگى به تو مرسد . « عداك الكلّ » دعايى است كه عرب كنند ، هر چيز را كه بار عظيم برگيرد از آدمى و حيوان و غيرهما . < شعر > و يا جسدي المضني تسلّ عن الشفا و يا كبدي من لي بأن تتفتّت [1] < / شعر > و اى تن بيمار نزار من ، شكيبا شو از به شدن از اين بيمارى عشق تا آن گاه كه آثار آن آمال به كلَّى از تو زوال پذيرد ، تا آن گاه به حقيقت كمال برسى و اى جگر من كيست كه مرا مدد كند به آن كه تو پاره پاره شوى در فناى آن آثار . و در اين أبيات مراتب فنا را به ترتيب ذكر كرده است . اول رنجورى و باز ضعف و باز موت [2] و باز فناى اثر از پوسيدن استخوان و غير آن . < شعر > و يا سقمي لا تبق لي رمقا فقد أبيت لبقيا العزّ ذلّ البقيّة [2] < / شعر >
[1] اين بيت با چند بيت ديگر اشارت است به ارتياض اعضاى ظاهر و جوارح جسمانى و اختصاص ايشان به خطاب انهماك در نزارى و ضعف نسب امتيازى و استيصال احكام تعين خارجى . قوله : يا جسدى إلخ . يعنى اى جسد بيمار و اى تن نزار من ، شكيبا شويد از به شدن بيمارى عشق كه بهبود من در عين بيمارى است . < شعر > طبيبا درد من دارد نهفته با دلم كارى تو دردى را كه بى كارست رو مشغول درمان كن < / شعر > قوله : و يا كبدى إلخ ، و اى جگر من ، كيست كه دل دهد مرا و مدد كند ، تا تو در اين جادهء عشق و برحاء درد پاره پاره شوى . تتفتّتى - خ ل . [2] < شعر > گر بخششى دگر نكنى خون ما بريز بارى بدين بهانه به نامت ستم شويم < / شعر > اى بيمارى ، هيچ كوتاهى نكن و از تعين ظاهرى من چيزى و رمقى مگذار ، و اى صحّت و سلامت ، بقيه اى كه تو را با من بود از صحبت آخر شد ، چه صورت صحت بدون موضوع و محل مقوم ، صورت نمىبندد ، پس وصل تو مردهء كوى عشق را در ميان زندگانى حقيقى آن راه همچو هجران است . < شعر > طبيبا درد عشق است اين و خوش مىآيدم مردن رها كن درد من با من كه من درمان نمىخواهم < / شعر > [1] به هر بارى - خ ل - . [2] و باز فوت - خ ل - .
437
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 437