نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 428
ايشان ، آن مقام نازل زير خاك جايگاه قدم نهادن است از من . قوله : منّي ، يتعلَّق بوطأة . يعنى : از مقامات و حضرات ، هر چه را أكابر و كاملان و راسخان در علم ، به مبلغ علم و منتهاى گمان خود ، سخت عالى مىشمرند از - مقام جمع فما دونه - آن غايت معراج و مرتقاى ايشان ، اثرى سخت نازل است از من و قدم نهادن من در وقت تعدّى از مقامات تا به اين مقام و حضرت صحو و احديّت جمع من ، چه غاية الغايات ايشان مقام جمع الجمع بيش نيست ، و آن مقام سخت نازل است به نسبت با اين مقام من ، أعنى احديّت جمع . < شعر > و آخر ما بعد الإشارة حيث لا ترقّى ارتفاع وضع اول خطوتي < / شعر > و آخرين حضرتى كه بعد از آن كه اشارت روح به اسما و صفات منقطع مىشود ، او ثابت مىباشد ، آن جا كه ترقّى ارتفاع سرّ - هم نمىماند ، آن حضرت اول گام نهادن من است در وقت شروع در سلوك اين مقام احديّت جمع خودم . يعنى : روح هر چند به داغ خلقيّت موسوم است ، و ليكن به مناسبت وحدت و بساطت و قلَّت وساطت ، او را در عالم جبروت مدخلى هست تا از اسماى ذات و معانى ايشان به سبب اثرى ظاهر كه از ايشان در خود مىيابد ، بى واسطه از عين ايشان چيزى فهم مىكند و اشارتى به معانى و حقايق ايشان مىكند و او را در آن سيرى و عروجى مىباشد . امّا چون به حقيقت مسمّى و وحدت حقيقى او و مقام جمع باطنى كه سير روح به وى مخصوص است مىرسد ، عينش أعنى روحيّتش در آن بحر به كلى غرق مىشود ، و از او اثر فهمى و اشارتى كه داشت نمىماند ، و بعد از آن ترقى و سير به سرّى كه باطن روح بود ، مضاف مىباشد در عرض مقام جمع باطنى ، تا آن گاه كه موجى از لجّهء جمع الجمع ظاهر شود ، تعيّن آن سرّ نيز در حقيقت الفناء في الفناء ، به يك بار مضمحل مىشود و حينئذ ، سير و ترقّى و ارتفاع به يكبارگى ، منقطع مىشود . پس مىگويد : كه آن چه بعد از اضمحلال اشارت روح به اسما و صفات ،
428
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 428