نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 413
حديث معراج و وقوف جبرئيل در مقام خود و عذر با مصطفى - صلَّى الله عليه - بر آن وقوف تقديم داشتن و گفتن كه « لو دنوت انملة لاحترقت » گرفته است و به نظم آورده . < شعر > و قدرى بحيث المرء يغبط دونه سموّا و لكن فوق قدرك غبطتي < / شعر > و محل و اندازه و مقام من به جائى است كه هر مردى از بزرگان عالى قدر كه غبطت برده شود بر علوّ مقام و محلّ او ، آن مقام و محل كه آن غبطت به وى تعلق گيرد ، زير اين محل و مقام من باشد در بلندى ، و ليكن اگر كسى بر قدر و مقام من غبطت برد و نظرش به آن تعلَّق گيرد ، آن محل و متعلَّق غبطت او بالاى قدر و محل تو باشد كه مسترشدى . پس قدر و مقام تو از مقام و رتبت من سخت نازل است ، چه غايت مقام اولياى مغبوط تحقّق به مقام جمع با جمع الجمع است ، و اين زير مقام احديّت جمع است كه مقام من است به درجات بسيار ، چه من ترجمان مقام محمدىام ، و اگر كسى براين مقام من غبطت برد ، آن غبطت و متعلق او بالاى مقام تو باشد از جمع الجمع ، فما دونه . المصدر في غبطتي ، مضاف إلى المفعول لا الى الفاعل . و سموّا نصب على التمييز < شعر > و كلّ الورى أبناء آدم غير أنّني حزت صحو الجمع من بين إخوتي < / شعر > و همهء خلق أعنى از اوليا فرزندان آدمند در تحقّق به حقيقت انسانيّت و از اين جهت همه متساوييم ، جز آن كه من جمع كردهام از ميان برادران خودم هشيارى مقام جمع را ، و هشيارى مقام جمع آن است كه مقام تفرقه و همهء آلات ادراك در وى از سمع و بصر و غيره در مقام جمع مرئى و مشاهد باشد ، چه صاحب جمع در مقام جمع از آلات ادراك مقام تفرقه غايب و فانى مىباشد و آلت ادراك او در مقام جمع ، دل او مىباشد تا هر چه مىخواهد كه دريابد ، به دل متوجه آن چيز مىشود و حينئذ آن چيز را هم در دلش مشاهده مىنمايد ، مگر موسى - عليه السلام - كه در آن مقام به گوش ادراك كرد ، امّا از ادراك چشم محروم ماند و از او غايب
413
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 413