نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 412
و تو كه مسترشد و متابع منى و به حسن متابعت من به اين مقام عالى اتّحاد و فنون او رسيده اى ، براين كه هستى از تحقّق به اين مقام اتحاد و فنون او از اول و منازل او تا مقام جمع الجمع از من و مقام من كه احديّت جمع است سخت دورى ، چنان كه ثريّا با كمال بلندى ، مر زمين را كه در غايت پستى است ، قرين نيست و هر دو از يك ديگر ، در علوّ و رتبت ، سخت دورند ، همچنين از اين مرتبهء من ، تا رتبت تو سخت دور است . يقال : بلد نازح ، و قوم منازيح : اى بعيد . < شعر > فطورك قد بلَّغته و بلغت فو ق طورك حيث النفس لم تك ظنّت [1] < / شعر > پس تو كه متابع و مسترشدى ، به اين ارشاد و هدايت به غايت معراج خودت به تحقيق رسانيده شدى ، و غايت استعداد و قابليّت تو بيش از اين نبود كه من تو را به حسن دلالت به آن رسانيدم ، و بالاى حدّ همّت خودت رسيدى ، آن جا كه نفس تو هرگز به خودى خودش آن را گمان نبردى ، و در وهم او نگنجيدى . كنّى هاهنا بالطور ، لعلوّه و ارتفاعه عن غاية مراتب الترقّى و المعراج ، اعتبارا بحال موسى - عليه السلام - و معراجه بالطور . < شعر > و حدّك هذا عنده قف فعنه لو تقدّمت شيئا لاحترقت بجذوة [2] < / شعر > و حدّ و غايت تو كه متابع منى ، با كمال قابليّت و استعدادى كه داشتى ، به اين مقام اتّحاد و منازل و مقامات او كه ياد كرده شد ، بيش نيست و از اين بالاتر تو را راه نيست به اين سرحدّ باز آى است ، و اگر بعد از اين تو را سيرى افتد ، در تفاصيل اين منازل و مقامات مذكور افتد ، نه بالاتر از اين به سوى مقام من ، چه اگر از اين مقام اتحاد و منازل و مقامات مذكور او ، اندك مايه پيش آيى ، البتّة از سبحات تجلَّيات اين مقام من شعله اى به تو رسد ، به كلَّى تو را بسوزد . و كأنّه اين معنى را از
[1] طورك : جبلك ، إذا كان بضمّ الطاء ، و معناه ، قدرك و حدّك إذا كان بالفتح . [2] الجذوة : الجمرة .
412
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 412