نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 403
عام * ( وَما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ ) * [1] و احكام اوست مخصوص است ، و لشكر من معانى و احكام شريعت و طريقت و حقيقت است كه به حكم و اثر « أوتيت جوامع الكلم » آن را به طريق اعجاز بيان مىكنم ، و به آن واسطه همهء عاشقان را كه سالكانند ، محكوم خود مىگردانم و اين جمله عاشقان سالك ، چون مدد از من دارند ، محكوم فرمان منند به حكم « فَاتَّبِعُونِي » از بهر تحقيق به حقيقت « يُحْبِبْكُمُ الله » [2] و ميل و محبت اين عاشقان نيز حكم مناسبت صفاتى است ، و آن چه از ميل و محبت به من مضاف است حكم مناسبت ذاتى است و حافظ و ميزان و ممدّ و راعى مناسبت صفاتى حكم مناسبت ذاتى است ، لا جرم اين عاشقان همه رعيّت منند ، چنان كه سلطان حافظ احوال و ممدّ عامهء خلق است ، و راعى ايشان است و عموم خلق رعيّت و محكوم سلطان . < شعر > فني الحبّها قد بنت عنه بحكم من يراه حجابا فالهوى دون رتبتي [3] < / شعر > فانى شد اين محبت و مقام محبت كه غايت سلوك و مقامات سالكان است ، و آن حكم و غلبهء ما به الاشتراك است اولا ، و ما به الاتحاد ثانيا و غايتش توحيد است ، و به آن سبب محقق عين محبت را حجاب مىبيند ، و حكم مىكند به حجابيّت او بر وحدت اولا و جمعيّت ثانيا . اينك من از چنين محبّتى صفاتى محكوم عليها بالحجابيّة ، جدا و بيزارم ، چه اين چنين عشقى در زير رتبت من و عشق من است ، كه عشق ذاتى است و تا از آن تجاوز نكردم و فانى نشدم ، به اين حضرت عشق حقيقى اصلى كه مظهر حكم اين جمعيّت و احديّت اين جمع است ، نرسيدم . < شعر > و جاوزت حدّ العشق فالحبّ كالقلى و عن شأو معراج اتّحادي رحلتي [4] < / شعر >