responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني    جلد : 1  صفحه : 387


باخت و غير و غيريّت در ميان نه ، چه از حيثيّت بعضى تعيّنات نور خود به صورت عاشقى ظاهر بود ، و از حيثيّت بعضى به صورت معشوقى .
< شعر > و ليس معي في الملك شيء سواى و المعيّة لم تخطر على المعية [1] < / شعر > و نيست در ملك - أعني در وجود - هيچ چيزى محقّق ، جز حقيقت يك ذات من و معنيى معيّت كه موهم حلول است ، هرگز گرد خاطر و ذكا و فهم من نگشته است و نمىگردد .
الألمعيّة : الذكاء ، يقال : فلان المعي : أي ذكيّ ، متوقّد .
يعنى : من از اين اتحاد كه گفتم ، نه معنى معيّت و حلول مىخواهم ، چنان كه علماى ظاهر فهم مىكنند و بر ما تشنيع مىزنند ، چه معنى حلول آن است كه يكى وجودى مضاف دارد و با بقاى آن اضافت و حكم او ، وجودى ديگر از حق يا غير حق با او همراه شود و در باطن او حلول كند ، چنان كه يكى از آن دو وجود ظاهر باشد ، و يكى باطن . و من از اتحاد اين معنى نمىخواهم و هرگز اين معنى برخاطر و فهم صحيح من نمىگذرد ، بلكه من از اتّحاد ، آن مىخواهم كه به فناى قيود كثرت و اضافات و احكام مراتب كه بر عين وجود يگانه طارى شده بود ، همان وجود يگانهء ظاهر باشد ، پس آن متعيّن مضاف كه تعيّن و اضافتش عارضى بود ، با آن يگانهء مطلق متحد شود به زوال آن عرض ، چنان كه من متحد شده‌ام به آن حضرت ، تا هيچ چيز در عالم هستى جز اين حقيقت كه من به وى متحقّقم نيست و هر چه ظاهر مىبينى ، تعيّنات نور و تنوعات ظهور اين يك حقيقت است ، پس [2] در اين دعوى ، معنى حلول و معيّت كجا گنجد ؟



[1] المعيّة : المصاحبة ، نسبة الى مع . الالمعيّة : الذّكاء .
[2] < شعر > يعنى كه به جز حقيقت ما در دار وجود نيست ديّار < / شعر > در اين فناى ملازم با اتحاد ، امرى كه مشعر به حلول و معيّت باشد ، در ميان نيست و منغمران در عالم ماده و پويندگان طريق تفرقه و خمولان و گوشه نشينان صوامع اوهام و ساكنان شهر ديجور مزاج و غافلان از سرّ وحدت ناظم محقق و ديگر أكابر را ، رمى به كفر و ارتداد و منتسب به حلول و اتحاد نموده‌اند و از سرّ فناى حقيقى كه قرّه عيون موحّدان حقيقى است غفلت دارند . چه آن كه حلول فرعى بر دوئى و كثرت حقيقى است كه در وحدت دوئى عين ضلال است . حاصل آن كه صورت اثنينيّت و معناى معيّت بر خاطر شعار من نگذرد كه : غالبا اين قدرم عقل و كفايت باشد .

387

نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني    جلد : 1  صفحه : 387
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست