نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 385
هر صورتى و مظهرى حسى در عالم حس پيدا مىآمدم . < شعر > ففي مرّة قيسا و اخرى كثيّرا و آونة أبدو جميل بثينة < / شعر > پس در بارى ، به صورت قيس ظاهر شدم كه بر لبني عاشق بودم و بارى ديگر صورت كثيرى پذيرفتم و عزه را دوست گرفتم ، و گاهى پيدا به صورت جميل آمدم كه به بثينه تعلَّق يافتم . قيسا و كثيّرا و جميل ، منصوب على التمييز . < شعر > تجلَّيت فيهم ظاهرا و احتجبت با طنا بهم فأعجب لكشف بسترة < / شعر > در اين عاشقان مذكور پيدا شدم ، از حيثيّت ظاهر وجود و تعيّنات و تنوّعات ظهور او و به حقيقت و باطن خودم كه اين حضرت جمعيّت مذكور است به اين صورتهاى ايشان محتجب و پنهان گشتم ، تا به واسطهء صور و نامهاى ايشان كس مرا ندانست و به من گمان نبرد كه در ايشان ظاهرم ، پس عجب بين و شگفت دار مر اين پيدايى را به واسطهء احتجاب و پنهانى . < شعر > و هنّ و هم لا وهن وهم مظاهر لنا بتجلَّينا بحبّ و نضرة [1] < / شعر > و اين معشوقان و عاشقان مذكور ، بى سستى مداخلت وهم و گمان و غلطى مظاهر و صور من و حضرت معشوق بودند به ظهور ما به صفت عشق و به صفت تازگى و نازكى حسن . < شعر > فكلّ فتى حبّ انا هو و هي حبّ كلّ فتى و الكلّ اسماء لبسة [1] < / شعر > پس هر صاحب عشقى كه در نظر آيد ، آن من بوده باشم و حضرت معشوق است كه محبوب هر عاشقى است ، و اين همه عاشقان و معشوقان كه هر يك به صورتى و اسمى از يك ديگر متميّزند ، جمله نامها و تعيّنات حالت پوشش و تلبّس ماست در وقت ظهور ما در عالم حس كه عالم حس كه عالم لبس و حجابيّت است ، پس هر كه
[1] هن : اى المعشوقات . هم : اى العاشقون المذكورون . الوهم : الزّيغ و الغلط . النّضرة : البهجة و الرونق . [1] اللبسة : الالتباس .
385
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 385