نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 369
تجلَّيى روى نمايد منصبغ به حكم جليّهء آن امر و آن زمان حكمى از احكام نفس ظاهر باشد ، تا آن تجلَّى برسد و او را به قهر مستهلك گرداند ، پس حقيقت آن امر را آشكارا كند ، آن را تدلَّى خوانند . و اگر در حال ظهور آن تجلى خاص ، سالك را به حكم قلب و وحدت و عدالت او متلبّس يابد ، آن منازله باشد و اگر حالتئذ آن تجلى خاص منصبغ به جليّهء آن امر بر اين سالك ، حكم وحدت حقيقى ، سرش را غالب يابد ، آن را تدانى گويند . اكنون مىگويد كه تو سالك مسترشدى ، اگر به وحدت مجموعى قلب تحقّق يابى و در آن حال به حقيقت اين معنى اتّحاد كه با تو تقرير كردم متوجه شوى ، حينئذ اين حقيقت را به طريق منازله به تحقيق معلوم كنى به حكم مناسبت . < شعر > و لكن على الشّرك الخفيّ عكفت لو عرفت بنفس عن هدى الحقّ ضلَّت [1] < / شعر > و ليكن تو كه مسترشدى ، بر شرك خفى اقامت كرده اى و در آن مانده اى به سبب نفسى كه به حكم كثرت صفات و انحرافات و حظوظ خودش و غلبهء آن بروى ، از راه راست وحدت و عدالت گمراه گشته است . يعنى : تا اين احكام تقييدى نفس بر تو و نفس تو غالب است ، تو اين وجود مضاف را در مراتب تحقيقيّه ، غير وجود يگانه مطلق حق تصور مىكنى بالكليّة ، و اين شرك خفى است ، زيرا كه دو وجود ، اثبات مىكنى ، الا آن كه چون آن وجود مطلق را تنزيه مىكنى و جمله صفات كمال را از صنع و قدرت و اتّحاد و غير آن به وى مضاف مىدانى و بدان ايمان دارى ، لا جرم شرك ظاهر به تو مضاف نمىشود ، و باز به سبب آن كه امرى محقّق غير آن وجود مطلق كه شامل اين وجود مقيّد است ، اثبات مىكنى و او را منشأ صفات مىدانى ، و آثار را بالأصالة به وى