نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 367
و تشخّص و اوصاف و اخلاق و خواص و نشآت و غير آن ، و وجود و اوصاف هيچيك از ايشان به آن ديگر محتاج نه . پس چون جايز است و واقع ، كه چنين دو شخصى به واسطهء غلبه صفات يكى از ايشان بالعرض بر صفات آن ديگر و قهر صفات يكى مر آن ديگر را در نظر تو يكى نمايند تا تو به ارتفاع تمييز و دوئى ميان ايشان حكم كنى ، چرا جايز نباشد كه وجودى كه اصل و مطلق است و آن مضاف است به حضرت معشوق بصفة وحدته و قوّة إطلاقه ، تجلَّى كند بر وجودى كه به جميع صفاته فرع و پرتو اوست و در همه چيز از ذات و صفات به وى محتاج و در همه احوال به وى قادر و قاهر و غالب و اين فرع ، خود را كه مقيّد است بالاصالة لصفة إطلاقه ، مغلوب و مقهور گرداند تا قيد اين مقيّد به واسطهء اين قهر و غلبهء اطلاق بر او فانى و مستهلك شود ، و آن كه اصل است به صفاته الأصليّة ظاهر باشد و از دو ، يكى شدن كه مدعاى ماست ، جز اين نمىخواهيم ، پس آن چه گفت : « أتيت بالبرهان ضاربا مثال محقّ » اين قياس روشن به طريق اولى را مىخواهد ، پس اين معنى مذكور را در اين دو سه بيت آينده تقرير مىكند . < شعر > بمتبوعة تنبيك في الصّرع غيرها على فمها في مسّها حيث جنّت < / شعر > به آن كسى مثل مىزنم كه او را پرى در پى كرده باشد ، در وقت غلبهء بيمارى صرع بروى كه تو را اخبار مىكند غير اين متبوع مصروع . يعنى پرى از دهان اين مصروع در وقتى كه اين پرى او را به سود و به گرفت و مغلوب خود گردانيد ، تا به جايى كه اين مصروع ديوانه شد يا پرى گرفته شد . الباء في قوله : « بمتبوعة » صلة قوله : « ضاربا » أي ضاربا بمتبوعة مثالا ، ضرب مثال رجل محق . و انّما أنّث المتبوعة ، لأنّ غالب ما تقع هذه الواقعة للنساء لقرب نسبتهن بسبب قلَّة العقل و غلبة حكم الانفعال عليهنّ . < شعر > و من لغة تبدو بغير لسانها عليه براهين الادلَّة صحّت < / شعر > و از لغتى كه ظاهر مىشود از اين متبوعه به غير لغت و زبان او ، براين قول من دلائل روشنش درست شد . بيانه قد ذكر مستوفى . - دلايل روشن . . . - م .
367
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 367