نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 360
بيت آينده ، ذكر فناى آن تقيّد فرمود و در آن بيت ديگر ذكر تحقق به تجلى جمعى ، و الله المرشد . < شعر > و طاح وجودى في شهودي و بنت عن وجود شهودى ماحيا غير مثبت [1] < / شعر > و بيفتاد و محو شد وجود ظاهر من و حضور و تقيّد من به او ، در اين شهود باطن من و جدا شدم از آن وجود علمى كه به اين شهود حقيقت من مضاف بود ، در آن حال كه محو كنندهء تقيّد به حضور هر يك از اين دو تجلَّى بودم . نه اثبات كنندهء حضور با يكى از بهر محو آن ديگر . يعنى : هر چند به تجلَّى ظاهرى اولا و باطنى ثانيا ، متحقق [2] شدم ، اما هنوز شهودم مقيّد بود تا در وقت حضور با تجلى ظاهرى تجلَّى باطنى در وى محو بود ، و من از او غايب و محجوب بودم و چون اين شهود تجلى باطنى كه موجب تميّز باطن حقيقت من است روى نمود ، آن وجود عينى و تجلَّى ظاهرى در او محو افتاد ، و من از او محجوب و بى خبر گشتم ، و هو معنى قوله : « و طاح وجودى في شهودي » پس در حال محو يكى از اين دو تجلَّى ، آن ديگر مثبت مىبود و به اثبات يكى از ايشان ديگرى محو مىافتاد ، و اين را مقام « تلوين [1] گفتهاند » به اصطلاح قوم ، و چون مطلب من حضرت ذات و جمعيّت بود كه هر دو تجلَّى در آن حضرت
[1] چون سالك به جمعيت اسم ظاهر متحقق شود ، شروع مىنمايد در سير در اسماى باطن كه از مراتب سير في الله محسوب مىشود و بعد از تحقق به اسم باطن و نيل به مقام تمكين دوم و خلاصى از مقام تلوين دوم ، از آن جا كه سالك مقيّد به تحقق اسم باطن است متلون به اين لون مىشود ، تا متحقق شود به مقام جمعيّت اسم ظاهر و باطن و نيل به مقام تمكين تام و تشرّف به مقام صحو بعد از محو و فناء عن الفنائين . قوله : طاح . . . اى : هلك . شهودى : حضورى ، من شهد المجلس : حضره . بنت : ابتدعت . [2] بايد توجه داشت كه تقيد سالك به تجلى ظاهر ، قبل از تحقق به جمعيت اسم ظاهر ، سالك در مقام تلوين است و با تحقق به جمعيت اين اسم به مقام تمكين مىرسد ، و همين تحقق به اسم ظاهر خود تلوين است نسبت به حجاب سالك از خواص و آثار تجلى اسم باطن . [1] و اين آخر مقام تلوين است به اصطلاح . خ .
360
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 360