نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 353
و ارادت به من مضاف مىنمود تا مىپنداشتم كه من او را با خود و حظوظ خود را دوست مىدارم ، لا جرم اكنون كه به سبب سير و سلوك از صفات و ارادات و خودى خودم به كلَّى به درآمدم ، و همه را نفى كردم و از قيد احكام مراتب و مراتب نيز به كلى خلاص يافتم ، آن حكم اصلى اولى « فأحببت » ظاهر گشت ، و پيدا شد كه آن ارادت و محبت هم به معشوق مضاف است و به حقيقت او مرا مىخواهد و دوست مىدارد از جهت خود ، تا مظهر و آيينهء كمال معرفت و پيدايى او باشم و ذلك معنى قوله : ارادتني لها و أحبّت . < شعر > فصرت حبيبا بل محبّا لنفسه و ليس كقول مرّ نفسي حبيبتي < / شعر > پس اكنون شدم محبوب محبوب خودم [1] ، نه كه خود محبّ نفس و ذات خود شدم ، و نيست اين چه مىگويم كه محبّ نفس و ذات خود شدهام ، همچون آن سخنى كه رفت پيش از اين ، كه « و انّي التي أجبتها لا محالة » يعنى پيش از اين آن تجلَّى اولين كه ديدم ، كه « انّي التي أجبتها لا محالة » تجلَّى ظاهر وجود بود كه تعيّنات و تنوّعات ظهور وجود را كه فروع وجودند و مصنوعات او ، طالب و عاشق لحوق به اصل و صانع خود ديدم كه مطلق وجود ظاهر واحد منبسط است بر كاينات و آن تعيّنات وجود ظاهر را ديدم كه از خود به حضرت اطلاق سير مىكردند ، و چون مرا تعيّنى از وجود بود ، پس آن گاه خود را در باديهء عاشقى و طالبى ديدم كه از مصنوعات به صانع سير مىكردم ، و اكنون و الحالة هذه ، مشهود من تجلَّى باطن وجود است كه چون احكام مراتب كه حجب خلايق و موجب تميز حقايق و معشوق و عاشق بودند ، مرتفع شد و باطن وجود بر من ظاهر گشت ، و حضرت اطلاق ذات را عاشق و طالب ظهور شئون و احوال خود يافتم كه مىخواست كه هر يك را از آن شئون خود در صور متنوّع و اشكال مختلف و هيئات گوناگون در مراتب برخود و غير خود جلوه كند ، چنان كه فرمود : « فأحببت
[1] پس اكنون من محبوب محبوب خود كشتهام نه كه خود . . . شدهام . . . - خ ل - .
353
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 353