نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 322
و امّا به حكم اعتبار دوم فقر ، فقير به هيچ چيز محتاج نباشد ، زيرا كه چون از نظر در خود و استعداد و اضافت آن به خود به كلَّى خالى شد ، آن استعداد حينئذ صورت و زبان طلب حق است - من حيث أسمائه الأول الأصليّة المعبّر عنها بمفاتيح الغيب - مر كمال ظهور و اظهار خودش را بشؤونه و أحواله ، لا جرم اكنون هيچ وصفى و حكمى از استعداد و غيره به هيچ حقيقت و ماهيّتى ، خصوصا ، به حقيقت اين فقير مضاف نماند ، بل چون اين خلوّ تمام شد و به آخر رسيد ، آن طلب مضاف به حق باشد و حينئذ حق ماند و طلب او ، پس چنين فقيرى را احتياج از كجا آيد و به چه باشد . و آن كه گفت : « الفقير لا يحتاج إلى الله » اين معنى را خواست ، و مراد از قول أكابر كه : « إذا تمّ الفقر فهو الله » از اين جا معلوم توان كرد . اكنون مىگويد : كه چون من به چنين خلوّى تمام از احوال و طلب و احتياج و غيره متوجّه حضرت معشوق بودم ، به اين وصف عدم احتياج غنى شدم ، و از اين غنا و فقر نيز كه گفتم ، خود را خالى كردم و آزاد آمدم . < شعر > فأثبت لي إلقاء فقري و الغنى فضيلة قصدي فاطَّرحت فضيلتي [1] < / شعر > پس انداختن من مر اين فقر و غناى مذكور را و خالى كردن خود از ايشان ، مرا فضيلت قصدى و توجّهى اثبات كرد به حضرت معشوق خالى از جملهء اوصاف و دست آويزها و اسباب ، پس اين فضيلت و رؤيت آن را نيز از خود بينداختم و دور كردم و نظرم از جملهء اوصاف و فضايلى كه موجب قربت توانند بود ، به كلَّى منقطع شد و بر حضرت او مقصور گشت . < شعر > فلاح فلاحي في اطَّراحي فأصبحت ثوابي لا شيئا سواها مثيبتي [2] < / شعر >
[1] في بعض النسخ : فأثنيت لي إلقاء فقرى و الغنى . . . إلخ . أثنيت : جعلت الشيء ثانيا ، اى انّه جعل فضيلة القصد ثانية إلقاء الفقر و الغنى . [2] لاح : ظهر . فلاحى : نجاحى . مثيبتى : جازيتى خيرا .
322
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 322