نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 321
إسم الكتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 773)
كه آن رؤيت ترك يا عمل بارگير من شود در راه معشوق ، تا من به واسطهء آن به حضرت او پيوندم ، چه نظر داشتن بر فعلى نيكو مؤذن است به توقع پاداشى در مقابلهء آن ، تا آن نظر او بر آن فعل و عمل نيكو همچون [1] بارگير او است ، و او را به نزد آن متوقع مىرساند . پس مىگويد : كه من راضى نيستم [2] به آن كه مرا جز حضرت معشوق چيزى به وى رساند . < شعر > و يمّمتها بالفقر لكن بوصفه غنيت فألقيت افتقاري و ثروتي [3] < / شعر > و قصد حضرت معشوق كردم به خالى بودن خود تمام از همه چيزى قلبا و قالبا ، و ليكن به وصف فقر كه به من قائم شد و به رؤيت آن توانگر شدم ، پس بينداختم اين وصف فقر و توانگرى و رؤيت آن را . ببايد دانست كه فقر را دو اعتبار است : يكى ، خلوّ حقيقت و ماهيّت فقير است از هر چيزى ، و استهلاك او در علم حق مگر از استعدادش و نظرش به آن استعداد و طلب ذاتيش به واسطهء آن و اضافت آن به خودش - به خودى - خ - . و اعتبار دومش ، خلوّ است از همه چيز و از آن استعداد و اضافت آن به او و نظر و طلب ذاتيش نيز بالكليّة ، اما بر مقتضاى اعتبار اولش ، فقير را احتياج لازم است زيرا كه چون بالنظر إلى حقيقته وجودى ندارد ، پس به طريق بر وجود هر چه به تقيّد به حكم شعور به استعداد و طلب ذاتيش كه به اين اعتبار تحقّق و ثبوتى دارد ، خود را محتاج آن چيز يابد من حيث وجود ذلك الشيء . و از اين جا گفت ، آن كه گفت : « الفقر احتياج ذاتى » و آن نيز كه فرمود : « الفقير يحتاج إلى كل شيء و لا يحتاج إليه شيء » .
[1] في م : عمل نيكو بارگير اوست كه او را نزد آن متوقّع به مىرساند . [2] من به آن راضى نيستم كه مرا . . . - خ . [3] يممتها : قصدتها .
321
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 321