نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 314
حضرت در كثرت نسبى ، و اثر حكم كثرت نسبيش در اين وحدت حقيقيش . و الله المرشد . < شعر > و قد آن لي تفصيل ما قلت مجملا و اجمال ما فصّلت بسطا لبسطتي [1] < / شعر > و به درستى وقت آن آمد كه به تفصيل بگويم آن چه پيش از اين مجمل گفتهام و سر جمله بيان كنم آن چه را به تفصيل تقرير كردهام ، از جهت گستردن بساط سخن به سبب سعتى كه واسطهء تحقّق به اين حضرت جمع وجودى در ذات و حقيقت من پديد آمده است ، پس وقت است كه اثر آن سعت از باطن به ظاهرم سرايت كند و نشان آن سرايت از زبان و تقرير و بيانم ظاهر شود . < شعر > أفاد اتخاذي حبّها لاتّحادنا نوادر عن عاد المحبّين شذّت [2] < / شعر > فايده داد به سبب يگانه شدن من با حضرت معشوق ، اين دوستى گرفتن من با آن حضرت عجايبى كه از عادات عاشقان يگانه و ممتاز است . يقال : شذّ الشيء و ندر ، إذا وقع وحده اتّفاقا . و اللام متعلق بأفاد . يعنى : سبب وقوع آن نادرها در عشق ما كه از عادات عشّاق ممتاز است ، ندرت [3] بلعجبى [4] اين حالت اتحاد ما است ، و تحقّق من به حضرت جمع او ، اين ذكر و بيان حال و مقام اتحاد است به طريق اجمال . و امّا تفصيل آن اجمال كه گفت كه : « و انّي التي أحببتها لا محالة » به صورت لطيفه و نادره اى در اين بيت آينده مىگويد : < شعر > يشي لي بي الواشي إليها و لائمي عليها بها يبدي لديها نصيحتي [5] < / شعر > نميمت مىكند ، به سوى من و اين حضرت جمع من به من و احوال من كه در
[1] البسط بمعنى الشرح ، بسطا : شرحا ، بسطتى : توسعي . في بعض النسخ : و لو ان لي . . . . [2] عاد : عادات ، الواحد عادة . شذّت : اختلفت . [3] ندرت و بلعجبى - خ ل - . [4] بو العجب - ن م ه - . [5] ولايمى عليها إلخ .
314
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 314