نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 313
صفات آلت تمام شهود وجود و نفس من به مقتضياتها و تنوّع ظهوراتها مىشوند كه اگر آن صفات ظاهر نشوند ، مرا شهود مقتضيات ذات و نفس خودم تماما ميسّر نتواند شد ، فصحّ معنى قوله : و شاهدت نفسي و ذاتي بالصفات التي حجبتني في أثناء السلوك عن شهود ذاتي . < شعر > و انّي التي أحببتها لا محالة و كانت لها نفسي عليّ محيلتي < / شعر > و مشاهده كردم نيز كه من از آن وجه كه به اين حضرت جمع متحقّقم ، آن كسى بودهام به تحقيق كه او را به ناچار دوست مىداشتم - أعني نفس خودم - چه هيچ كس را از دوستى نفس خودش گريز نيست ، و [1] پيش از اين نفس من از وراى حجب مر حقيقت ذات خودش را به من كه به اين حضرت جمع متحقّقم و ربّ او بودم حوالت كننده بود به آن چه مىگفت : « من عرف نفسه فقد عرف ربّه » و من آن گاه پيش از اين ، اين معنى فهم نمىكردم و نفس خود را دوست مىداشتم و نمىدانستم كه كى را دوست مىدارم ، و اكنون اين حقيقت معلوم كردم . < شعر > فهامت بها من حيث لم تدر و هي في شهودي بنفس الأمر غير جهولة < / شعر > پس حيران و عاشق بود آن گاه نفس من بر حقيقت خودش ، از آن جا كه نمىدانست كه بر كه عاشق است و خودش كيست ؟ و اين نفس من در نظر كشف و شهود من به حقيقت كار جاهل نبود ، بل عالم بود به آن كه ظاهرش عاشق است و باطنش معشوق ، ليكن اين حجب و قيود و احكام مراتب ميان او و اين علمش ، حايل شده بود و همچون نسيانيش حاصل آمده ، پس چون موانع زوال پذيرفت به ذكر و علم باز پديد آمد . پس در اين أبيات گذشته بيان تحقّق به حضرت جمع وجودى به زبان توحيد و محبت فرمود ، اكنون لطيفه اى مىگويد متضمّن سرايت حكم وحدت آن
[1] في بعض النسخ : و بود پيش از اين نفس ، نفس من از وراى حجب . . . إلخ .
313
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 313