نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 299
منبعث مىشود . و بعضى او را روح حيوانى مىخوانند ، و از قوّت حيوانى كه محمول آن بخار است و از نظر تدبيرى روح به سوى عالم أجسام عموما و به سوى تدبير اين مزاج خصوصا . و جملهء قواى بدنى ظاهرا و باطنا و مدارك و حواس صفات و حواس اصلى اويند . و جملهء حظوظ و شهوات و آمال و امانىّ و تعلَّقات ، صفات عارضى اويند و عشق كه به حكم اصلى « فأحببت أن أعرف » از حضرت وحدت از بهر تحقيق مطلوبش كه كمال پيدايى است ، در مراتب سارى و ساير و نازل است ، و باز به حكم * ( وَإِلَيْه يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّه ) * [1] به حضرت وحدت راجع ، و به مقرعهء * ( ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ ) * [2] عاشق را با خود در رجوع بدان حضرت مىراند ، و از جهت ضرورت رجوع نداى * ( كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ ) * [3] و * ( كُلُّ من عَلَيْها فانٍ ) * [4] به گوش عاشق سالك فرو مىخواند ، و بر فنا و تلاشى و استهلاك جملهء صفات اصلى و عارضى ، اولا و اصل تعيّن و تقيّد به هستى مضاف به هر يك از نفس و روح در مراتب ثانيا ، به قهر الزام مىكند ، و تقلَّبات عاشق سالك در أطوار احوال و مقامات به واسطهء رياضات و مجاهدات بهر تحقيق اين فناست ، و مر اين فنا را سه مرتبهء كلَّى است ، بر هر يك مرتبه اى از بقا مترتب . مرتبهء اول ، فناى نفس است و صفات عارضى و اصلى او . و مرتبهء دوم ، فناى روح است با صفاتش . و سوم مرتبه را ، الفنا في الفنا ، گويند . اما بقايى كه بر فناى نفس مترتّب است ، تحقّق است به ظاهر وجود عامّ منبسط بر عالم ، و آن اسم ظاهر حقّ است با غلبهء حكم وحدت بر كثرت نسبى اسمايى كه اسم ظاهر جامع ايشان است و از اين جهت اين حضرت را عالم حقيقت و مقام جمع خوانند . و اما بقايى كه بر فناى