نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 294
كه بيند كه زبان به ذكر آن حضرت مبادرت مىنمايد و از هيبت و عظمت او خاموشى نمىگزيند ، او در حال كر و بى خبر شود [1] تا اثر زحمت ذكر زبان كه از كثرت نصيبى دارد ، به دل كه از تجلى وحدانى معمور است ، نرسد و حضرت معشوق و تجلَّى او در دل مزاحمت ننمايد ، و او نيز از عهدهء رقيبى خود بيرون آمده باشد . پس چون حضرت معشوق به عظمت جلال جمال خود بر من و صفات اصلى من ظاهر شد ، مرا بر اين معشوق و عظمت او از خودم با قصور خودم غيرت مىباشد كه من چه لايق محبّت او باشم . < شعر > أغار عليها أن أهيم بحبّها و اعرف مقداري فأنكر غيرتي [2] < / شعر > غيرت مىبرم بر حضرت عظمت و جلال و جمال معشوق از خودم ، كه به اين خوارى و بى اعتبارى و پستى و تقيّد به هستى خودم ، مرا به آن حضرت چه مناسبت ، او را هم او بايد كه دوست دارد ، و باز مقدار حقيقت خود و نيستى و بى صفتى خود را مىشناسم كه همه چيز از دوستى و غيره به حضرت او و وجود او مضاف است ، و نظرم بر تقدّم « يُحِبُّهُمْ » بر « يُحِبُّونَه » [3] مىآيد ، اين غيرت خود را انكار مىكنم ، چه اگر « يُحِبُّهُمْ » تنزّل نكردى ، از « يُحِبُّونَه » نه نام بودى [1] و نه نشان . در اين بيت ذكر غيرت از وسط مقام غيرت فرموده است ، زيرا كه غيرت خواست ازالت حكم و اثر و تعلَّق و قرب غير است از مطلوب مرغوب فيه با طلب انفراد خود به آن حكم و اثر و تعلق و قرب ، و ليكن بعد از حصول و تمكَّن و تحقّق به آن و تعلَّق آن ، به حكم غيرت به حسب تحوّل احوال
[1] فأحببت ان اعرف ، فرع حب به ذات است ، چون حضرت ذات در مقام ذات خود را بيند و بر خود عشق ورزد ، و حب به غير از حب ذات ناشى است ، لان العالي لا ير السافل ، يحبهم و يحبونه ، لأنه لا يحب الا نفسه . [1] او در حالى كرى و بى خبرى اختيار كند - خ - . [2] مقدارى : قدرى مقامى ، يعنى منزلت و مقام . [3] المائدة ( 5 ) آيهء 54 .
294
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 294