نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 291
إسم الكتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 773)
نور حضرت معشوق آگاه مىكنند ، و از مباسطت مانع مىآيند ، چنان كه در بيت آينده مىگويد : < شعر > و يطرف طرفي ان هممت بنظرة و إن بسطت كفّي إلى البسط كفّت < / شعر > و مصروف و ممنوع مىشود چشم من اگر قصد يك نظرى كنم ، و اگر گشاده و كشيده شود دستم به سوى انبساط ، منع كرده آيد . يطرف : أي يصرف ، من قولهم : امرأة مطروفة إذا صرفت نظرها عن بعلها و طمحت إلى سواها . و كفّت : أي منعت . يعنى در آن حال تجلَّى ، اگر چشم من به نظر و ادراك منظورى كه مظهر جمال پر كمال معشوق نمايد ، مبادرت مىكند ، رقيب هيبت و عظمت و شدت نور و كمال ظهور جمال معشوق در آن مانع مىآيد ، چنان كه گفتهاند : < شعر > لست تحتاج رقيبا حافظا لك من حسنك راع و رقيب < / شعر > و اگر دست نيز به مباسطت به فعلى و اثرى در آن مظهر كشيده مىگردد ، هم از هيبت كمال ظهورش در آن مظهر ممنوع مىشود . و معنى تخصيص چشم و دست در اين بيت آن است كه هر فيضى كه از حيثيّت صفات اصلى نفس متوجّه كمال ظهور مىباشد ، ظهورش جز به صورت فعل و انفعال به واسطهء قوّت عملى و علمى او نمىتواند بود ، كه قوت عملى آلت ظهور به صفت فعل او مىباشد ، و مظهرش غالبا دست است كه آلت اعمال و صنايع است ، و قوّت علمى آلت ظهور به صفت انفعالش است ، چه علوم نفس من حيث هي نفس ، جمله انفعالى است ، و مظهر اين قوت علمى من حيث تعلَّقه بالمحسوسات ، حواس خمسه است و اكمل ايشان حس بصر است ، لعموم تعلَّقه . لا جرم چون ذكر تنزّل معشوق كرد به صفت جلال جمال او به صفات اصلى نفس ، اول مر اين دو مظهر را اعنى چشم و دست كه كاملترند در وساطت ظهور فيض او به صورت و صفت فعل و انفعال تخصيص فرمود ، آن گاه به طريق عموم ديگر اعضا را در بيت آينده ذكر كرد . و الله أعلم .
291
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 291