نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 282
مر آرزوى عشق خود را آن جا كه رقيب عقل با او نبود ، در حالى كه اين نفس من از غايت تحقق به فنا ، از عقل و غيره پنهان بود و آن سرّ وجودى را مخصوص گردانيد به اين راز تمنّى . يعنى : چون منشأ عشق بر وفق « فأحببت . . . » حضرت وحدت است ، مناسب او نبود جز با اين سرّ وجودى وجدانى ، كه به حكم * ( وَهُوَ مَعَكُمْ ) * [1] به هر حقيقتى مضاف است و وحدت و اطلاقش در آن اضافت سارى و پنهان ، چه در نزول عشق از حضرت عمائى از بهر تحقيق كمال اسمايى « ان أعرف » مركبش جز همين سرّ وجودى نبود ، پس از اين روى او را - أعني عشق را - با نفس كه هيأتى اجتماعى است از روح حيوانى و قوّت حيوانى ، و نظر تدبيرى نفس ناطقه و محلّ ظهور كثرت اوصاف و قوا و إدراكات مختلف است ، مناسبتى ثابت نيست ، لا جرم از اين جهت نصيب او از عشق و اتصال به مركبش كه با او متحد است ، جز تمنّايى از معشوق صورت نمىبندد ، و ظهور حكم آن تمنّا نيز در وى موقوف است بر آن كه از اين كثرت ، اوصاف و احكام قواى روحانى و جسمانيش چون عقل و غيره و نظر و تطلَّع به ايشان ، به كلَّى غايب و فانى شود ، تا آن گاه او را اندك مايه مناسبتى با عشق و محلَّش ثابت آيد و حينئذ ، آن تمنّا از او سر برزند ، چه اوصاف جسمانى ، خود به كثرتها حجاب و مانعند ، لبعد المناسبة و اوصاف روحانى نيز چون عقل و غيره كه حكم تنزيه « ما للتراب و ربّ الأرباب » بر ايشان غالب است ، هم رقيب وار ، مانع آن تمنّا مىباشند و از آن تنفّر و استبعاد مىنمايند . پس مىگويد : كه چون به حكم غلبه و قهر سلطنت عشق ، اوصاف و احكام قواى روحانى و جسمانى از عقل و غيره ، ضعيف بل مستهلك الحكم و الأثر شدند ، نفس من از ايشان و نظر و تطلَّع به ايشان ، به كلَّى غايب و پنهان گشت . پس در اين حال پنهانى نفس من از رقيب عقل و غيره ، اين راز تمنّاى عشق و تحقق به