نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 213
و اين مراقب چنان بر اعمال و احوال و خواطر و ضماير من وقوف يافته است و با زمرهء اهل طريق از حقيقت كار من اخبار مىكند كه گوئيا كرام الكاتبين - كه فريشتگانىاند مثبت اعمال و مقاصد قريب إلى الفعل - از جهت وحى به دل اين مراقب ، من تنزّل و نزول كردهاند ، و او را از هر چه در صحيفهء اعمال من ثبت كردهاند - از مقاصد و مطالب و اسرار و ضماير من - به كلَّى اخبار كرده و وقوف بخشيده و او آن جمله را در زبان اهل قبيلهء طريق انداخته ، و اگر چه كرام الكاتبين مثبت هر قصدى و فعلىاند كه ظاهر است يا نزديك به ظهور ، لكن چون به سبب آن ضعف و نحول مذكور ، باطنم حكم ظاهر گرفته است ، لا جرم كرام الكاتبين بر آن جمله وقوف يافتهاند ، و به اين مراقب نيز رسانيدهاند . < شعر > و ما كان يدري ما أجنّ و ما الذي حشاي من السرّ المصون اكنّت [1] < / شعر > اجنّ : اخفى ، و اكنّت : اسرّت . و سترت و اكننته و كننته بمعنى في الكن و النفس جميعا . و منه قوله - عليه السّلام - : إنّ من العلم كهيئة المكنون ، لا يعرفه إلَّا أهل المعرفة باللَّه ، فإذا نطقوا به لم ينكره إلَّا أهل الغرّة باللَّه . و پيش از اين ضعف و نحول من ، اين مراقب نمىدانست آن اسرارى را از مطالب و تمنّاهاى من كه احكام و آثار و خواص عشق بودند و من آن اسرار را در نفس خود ، از اين مراقب و امثال او پنهان مىداشتم و نه [2] نيز اين مراقب آگاهى داشت از آن سرّ حقيقت عشق حقيقى من كه از نظر اغيار مصون است و قواى ظاهر و باطن من آن را در باطن وجود خود پنهان مىدارند . < شعر > فكشف [3] حجاب الجسم ابرز سرّ ما به كان مستورا له من سريرتي < / شعر > السريرة : واحدة السراير ، و هي كالسرّ الذي جمعه اسرار و هو الذي ينبغي
[1] اجن : اخفى . اكنّت : اخفت . [2] و نه نيز آگاه بود اين مراقب - ن ت - . [3] في بعض النسخ : و كشف حجاب الجسم .
213
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 213