نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 204
غير آن به من نازل است به جمله كوههاى عالم نازل شدى و كوه طور سينا كه از اثر تجلَّى موسى ( موسوى - خ ) پاره شده بود ، به آن كوههاى كائن و در ميان ايشان نازل بودى ، البته آن جملهء كوهها و طور سينا با ايشان پيش از آن كه تجليى كه موجب دكّ است بر ايشان همه واقع شدى ، از اثر آن بلاها و عناهاى من ، همه پاره پاره و ريزه ريزه و ذره ذره شدندى ، اكنون در اين أبيات آينده ، تفصيل اوصاف آن عشق و صبابت مىكند كه در أبيات متقدم ذكر ايشان مجملا گفته بود : < شعر > هوى عبرة نمّت به و جوى نمت به حرق ادواؤها بى أودت [1] < / شعر > قوله : « هوى » خبر ، مبتداه محذوف ، و كذلك « جوى » . اي هذا الذي ذكرت فيما تقدّم من خبر الهوى و الجوى المخصوص بى ، هو هوى و جوى ، نعتهما كيت و كيت ، و الجوى : الحرقة و شدّة الوجد من عشق او حزن . و نمّت من النميمة . و نمت من النمو . و اودى فلان : هلك ، و أودى به : أهلكه . مىگويد : كه اين عشق من كه بعضى اوصافش شنيدى ، عشقى است در دل و جان نهان ، ليكن آب ديده كه اثر جوشش و سوزش دل است ، كه از آن جوشش و سوزش اثرى و بخارى به دماغ تصاعد مىكند ، در قبّهء دماغ مىافتد و از اثر حرارت آن بخار شبه عرقى از دماغ مترشح مىشود و از منفذ ديدگان كه شفّافتر از ديگر منافذ است آن رشحها ، قطره قطره به صورت عبره بيرون مىچكد و از آن سوز دل و سينه غمازى مىكند و خلق را از آن آگاهى مىدهد ، و اين سختى اندوه من از عشق و شوق ، اندوهى است كه به وى هر نفس ، سوزشهاى عظيم در ظاهر و باطن من زيادت مىشود كه دردها و المهاى آن سوزها ، مرا هلاك كرد و مىكند .