نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 203
الجزئيّة على نفسك . و همچنين حكم ترقّى عشق از وسط تا انتها بر همين منوال و طريق است كه از ابتدا تا وسط تقرير كرده شد ، اكنون مىگويد كه چون سير عشق به غلبهء قهر سلطنت در ذات من كه عاشقم مقام ابتدا را ، به نهايت رسانيد و به آن سبب مستى و محو من به غايت انجاميد و از مقام ابتدا به وسط حركت و ترقى كرد تا به سبب آن حركت و ترقّى عاشق ، قلقي و اضطرابى و ميلى و احتياجى به سوى افاقت از اين غايت مستى ، از من و باطن من سر برزده است كه جگرم را پاره پاره مىكند كه اگر نه اين عشق و ترقى و حركت او بودى از مقام ابتدا تا به وسطش ، هرگز اين احتياج به افاقت و ميل و قلق و اضطراب از جهت آن در باطن من پيدا نيامدى و جگر مرا از آن شدّت و حرارت حركت پاره پاره نكردى ، و من در آن عين مستى و فنا و مغلوبى اول ، آراميده و ساكن مىبود مى ، لكن حركت ترقى عشق مرا به حركت آورد و از مستى به هشيارى محتاج و مستعدّ ترقى گردانيد ، و آن آتش حركت ، به كلى جگر مرا بسوخت و پاره پاره كرده ، تا باز به اين بلاها و عناهاى بىمنتها كه مقتضاى عشق و فناهاى اوست ، اكنون احساس يافتم و اثر ( و آثار - خ ) آن را در خود مىيابم كه صعقه و دكّ من ، زيادت از موسى و كوه سيناست . < شعر > و لو أنّ ما بى بالجبال ، و كان طور سينا بها ، قبل التّجلَّي ، لدكَّت [1] < / شعر > يقال : دككت الشيء ، أدكَّه دكَّا ، إذا كسرته حتى سويته بالأرض . و منه قوله تعالى : * ( فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً ) * [1] . مىگويد : كه آن احتياج من به افاقت از آن است كه به بلا و فناى صعق خود محسّ شدهام و مىبينم كه اگر چنان كه ، آن چه از بلاها و عناهاى عشق و
[1] طور سينا : الجبل الذي كلَّم الله عليه موسى . التجلي : الظهور . [1] الحاقة ( 69 ) آيهء 14 .
203
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 203