نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 159
حق تعالى است من حيث مظاهر أسمائه ، و لكن به هر مظهرى ملكى ، علمى و توجّهى خاص و اراده و قصدى معيّن مضاف است ، لا جرم چون اعتبار آن فعل من حيث سلسلة الترتيب و الوسائط كنند ، اخبار از آن به صيغت جمع مناسب باشد . اما چون وسائط را ، علم و توجّه و ارادتى خاص در آن فعل نباشد ، اخبار از وى به لفظ واحد ، لايقتر باشد . پس چون اين جا ملائكه را در تسويه و نفخ روح آدم ، علم و توجّه و ارادتى خاص نبود و در آن استعمال مقهور و مجبور بودند ، لا جرم ايشان را در اضافت تسويه و نفخ روح آدم ، هيچ مدخلى نيامد و آن فعل وحدانى مضاف به وحدت حق شد . < فهرس الموضوعات > سؤال < / فهرس الموضوعات > سؤال پس در خطاب * ( إِنِّي جاعِلٌ في الأَرْضِ خَلِيفَةً ) * [1] با ملائكه چه فايده بود ؟ < فهرس الموضوعات > جواب < / فهرس الموضوعات > جواب گوييم : در آن خطاب با ملائكه ، دو نوع فايدهء بزرگ كلى بود هر يك متضمّن فوايد بسيار . يكى تعظيم و تفخيم آدم - عليه السلام - و دوم تكميل و تعظيم ملائكه - عليه السلام - . وجه تقرير آن است كه چون مقصود اول ، حصول كمال اسمايى و تمام ظهور و اظهار بود و آن موقوف بود بر آن كه هر چه در قوه باشد به فعل آيد و آدم - عليه السلام - صورت كلى و مظهر جملى آن حقيقت برزخيّت بود كه جمله حقايق اسمايى و كونى به مظاهرها به نسبت با آن برزخ همچون اجزائند و خضوع جزء مر كلّ را لازم است ، چه كمال او به آن متعلق است ، و لكن به شرط علم جزء به كليّت آن كل ، و به حكم سرايت اثر احديت آن تجلى احدى جمعى در اين جملهء حقايق كه كالأجزاءاند ، در هر يك حكم عصبيّت و انانيّتى و انكار عظمت