نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 157
را كه فرع حضرت وجوب است ، منشأ قدس و طهارت و كمال انقياد و طاعت * ( لا يَعْصُونَ الله ما أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ ) * [1] مشاهده كردند ، و آن سرّ و امر الهى را كه در وجود سارى است ، در خود به حسب نشأت خود به صفت وحدت و نزاهت از احكام تضاد و كثرت ، متصف ديدند ، لا جرم به اين معنى خود را از انسان به حليهء كمال تشبّه آراسته تر شمردند و به سبب اين گمان ، خويشتن را به هر منصبى عالى و رتبتى رفيع از او سزاوارتر دانستند و از اين معنى غافل ماندند كه ، كمال كه مطلوب حقيقى است در جمع است ميان وحدت و كثرت ، و شايستگى منصب خلافت مشروط است به كمال مضاهات [2] حضرت ذات و مرتبت الوهت كه جامعاند ميان احديّت و واحديت اولا ، و ميان ظاهر وجود كه منبع اسماى الهى است و ميان ظاهر علم من حيث تعلَّقه بالمعلومات كه بحر امكانش گويند و مجمع حقايق كونى است ثانيا ، چه آن تجلى اول كه منشأ و مرجع همه كمالات است ، چنان كه به وحدت احديّت در وحدت وجود ظاهر كه متعلق تنزيه و تقديس ايشان است سارى است ، همچنين من حيث واحديّته كه مبدأ كثرت شئون و اعتبارات و احكام نامتناهى ايشان است در حضرت علم و امكان و در جملهء حقايق معلومات تابعه و متبوعه هم سارى است ، و كمال اسمايى تماما موقوف است بر آن كه ، آن تجلى از هر دو حيثيّت بر مراتب مرور كند ، و به خواص هر مرتبه اى منصبغ شود تا همه را به رنگ همه برآورد و خود را در همه برخود و همه عرضه كند . پس چون ملائكه ، از اين معنى غافل بودند و غايت كمال حقيقى كه مطلوب است در تنزيه و تقديس ، دانستند و نشأت آدمى را به احكام كثرت و اختلاف منصبغ ديدند ، لا جرم از مبلغ علم و مرتبهء خود به مطالبه برخاستند و گفتند : « أَ تَجْعَلُ فِيها من يُفْسِدُ فِيها ) * - بقوته الشهويّة - و يسفك الدّماء - بواسطة قوّته الغضبيّة -