نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 156
و ميزان ايشان است و صورت آن برزخيّت اصلى است كه حضرت تعيّن اول و ثانى را ثابت است ، كه آن برزخيّت صورت حضرت است . و اليه الإشارة بقوله - عليه الصلاة و التحيّة - : « إن الله خلق آدم على صورته » ، پس چون آن تجلى اول بر اين جمله مراتب و حقايق گذر كرد ، ظهور كلى او به صورت أجناس و انواع و بعضى اشخاص عالم در جميع مراتب تمام شد و چون آخرين مراتب كلى اعتدالات كه آثار و احكام آن برزخيّت اولند ، درجهء اعتدال انسانى بود و او صورت و مظهر آن برزخيّت مذكور و بيان كرديم كه حكم امور جمله در وى واقع است ، فالآخر يكون متّصلا بالأول او هو عينه . پس همين كه آن تجلى به اين مرتبهء اعتدال انسانى رسيد ، سير كلَّيش من حيث المراتب و الحقائق الكلَّية تمام شد و دورش به وى منتهى گشت و اول عين آخر آمد . لا جرم تعيين و تخمير اين مزاج و صورت در اين عرض آخرين كه مظهر كمال جمعيّت آن تجلَّى خواست شد ، جز به استعمال حقيقت « يدين » ميسّر نتوانست شد ، به استعمال مطلق يمين كه جهت حضرت وجوب است و مستند جمله حقايق الهى اسمايى و عالم أرواح بما اشتمل من الأرواح الكلية و قواها الجزئيّة المسمّاة بالملائكة ، و به استعمال مطلق شمال كه حضرت معلومات و امكان است ، كه مستند حقايق كونى و طبيعت و عناصر و مولَّدات و جملهء قواى ارضى است ، لا جرم در زمان مباشرت تسويهء آن صورت با ملائكه كه همچون اجزاى حقيقت يدين و قواى او بودند ، و استعمال يدين تماما بر حقايق ايشان مترتّب ، اين خطاب مناسب بود كه * ( إِنِّي جاعِلٌ في الأَرْضِ خَلِيفَةً ) * [1] . پس چون ايشان ، اعني ملائكه در اين نشآت امعان نظر بذل كردند ، احكام كثرت امكانى متضاعف ديدند و قوت غضبى كه موجب تغلَّب و قهر و قوت شهوى كه مستلزم معصيت و شرّ است ، در اين نشأت غالب يافتند ، و نشأت خود