نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 155
آثار را مولَّدات چهارگانه گويند ، و هر مرتبه اى از اين مراتب اعتدالى را عرضى است ، و تكوّن انواع و اشخاص امزجهء هر مولدي ، در آن عرض واقع . پس اول مرتبهء اعتدال كه در عناصر متعيّن گشت و به واسطهء سرايت احكام آن حركت معنوى حبّى و توجّهات اسمايى به مظاهرها مر نفوس فلكى را به آن اوضاع ، اول تركيبى و مزاجى و اثرى كلى كه پيدا آمد ، صورت تركيب معدنى بود و هم از آثار آن نفوس فلكى نظرى به آن مزاج پيوست ، تا آن صورت معدنى به آن نظر نفسانى از فساد محفوظ ماند و متوجه شود به غايت كمالى كه به وى مخصوص باشد ، تا بعضى از آن كسانى كه قائل بودهاند به صنعت كيميا و اثر او ، گفتهاند كه غايت مرتبه اعتدال معدنى آن است كه صورت مزاج و تركيب در وى ظاهر باشد . پس اگر در عرض اعتدال معدنى ، تركيبى واقع شود دون هذه الغاية كه صورت آن تركيب نقره يا مس يا آهن يا غير آن باشد ، آن مزاج به نسبت با اين غايت منحرف باشد . پس صنعت كيميا از آلت آن انحراف است كه در آن مزاج معدنى حاصل شده است به أدويه اى كه بالخاصيه مزيل حكم آن انحراف تواند بود ، تا آن گاه كه آن مزاج به حكم سرايت آن حركت و ميل ذاتى مذكور در وى ، به قوت آن نظر نفسانى به غايت كمال خود كه ذهبيّت است ، ترقى كند . و اما درجهء دوم اعتدال ، مرتبه نباتى است كه چون مزاجى و تركيبى مر عناصر را در اين درجه حاصل آيد ، نظرى علوى به آن مزاج مىپيوندد ، آن نظر را نفس نباتى خوانند كه آن نفس نباتى به تنميه و تغذيه مر آن مزاج را حركت مىدهد تا رسيدن به كمالى كه مناسب او باشد . و درجهء سوم ، مرتبهء اعتدال حيوانى است كه چون در عرض اين درجه تركيبى و مزاجى حاصل آيد ، نظرى روحانى به وى لاحق گردد كه او را نفس حيوانى گويند تا آن مزاج به قوت آن نظر به غايت خود رسد ، و آخر هر درجه اى از اين درجات اعتدالى ، به اول درجهء آن ديگر پيوسته است ، من حيث الوسط لا الأطراف . و درجهء اوسط و أعلى ، عرض اعتدال انسانى است كه قبلهء جملهء اعتدالات
155
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 155