نام کتاب : شرح فصوص الحكم نویسنده : خواجه محمد پارسا جلد : 1 صفحه : 412
و أمّا من لا يؤثر الوهم فيه فهو بعيد عن هذه المسألة . * شرح اين جواب سؤال مقدّر است : كه چون معلوم شد ، اسماى [1] الهيّه و اعيان كونيّه همه از [2] رحمت پيدا شد ، و رحمت را در خارج وجود نيست پس ، چگونه چيزى كه آن معدوم العين باشد مؤثّر گردد در [3] اعيان اشيا ؟ فرمود كه صاحب فهم سليم داند كه باطن منبع جميع اشياست و هر چه در ظاهر وجودى دارد ، از باطن است و ظهور عالم من حيث الأسماست و اسماء ذاتست [4] با صفات ، و صفات را در خارج وجود نيست . پس اگر مؤثّر ذات [5] است ، به حسب صفات است كه آن را عينى [6] در خارج نيست ، و اگر صفات [7] است همان و مظاهر اسما كه اعيان ثابتهاند رايحهء وجود [8] نيافتهاند . پس محقّق گشت كه مؤثّر در وجود آن چيزيست كه او را در خارج وجود [9] نيست . پس تنزّل [10] كرد و گفت : اگر موجودى مؤثّر يابى ، آن اثر او نيز نباشد إلَّا بحكم معدوم . چنانكه سلطان در مظاهر [11] ما دام كه سلطنت او ، كه امر معقولست [12] ، متحقّق است ، احكام او نافذ و امر او جارى [13] است در ميان رعايا ، و اگر چه [14] كودكى است كه به سن تميز نرسيده است و چون آن حقيقت معقول [15] ازو نقل كرد به ديگرى ، معزول شد از سلطنت با آن كه موجود است ، حكم او هيچ نفاذى ندارد . پس معلوم شد كه سلطنت امرى معنوى بود ، و در خارج آن را وجودى محسوس نبود ، و اين [16] كه بود كه مؤثّر بود ؟ و اين مسأله به تحقيق
[1] د ، س : كه اسماى . [2] س : همه را رحمت . [3] س : و اعيان . [4] د : ذات است . [5] د ، س : ذاتست . . . صفاتست . [6] د : در خارج عينى . [7] د ، س صفاتست . [8] د ، س : وجود خارجى . [9] س : عينى نيست . [10] و : تنزّل گفت . [11] د ، س : در ظاهر . [12] س : معقول است . [13] د ، س : جاريست . [14] س : اگر چه كودك است بس تميز . . . د : كودكيست . [15] د : معقوله . [16] د ، س : و آن بود كه مؤثّر بود .
412
نام کتاب : شرح فصوص الحكم نویسنده : خواجه محمد پارسا جلد : 1 صفحه : 412