نام کتاب : شرح فصوص الحكم نویسنده : خواجه محمد پارسا جلد : 1 صفحه : 122
* شرح يعنى اى محمّد بشارت ده آن شكستگان باديهء رياضت را ، كه نايرهء [1] طبيعت و هواى [2] نفس لاهيه فرو نشاندهاند ، و دل به تجليّات انوار الهى زنده كرده ، و هر فعلى كه از هر فاعلى [3] صادر مىشود مستند مىگردانند [4] به حضرت إله ، و چون محجوبان آن را به طبيعت اضافت نكنند و نگويند كه « فعلت و فعلت و فعل » و اگر چه طبيعت نيز مظهرى از مظاهر حق است . اما از سمت حدوث و رقّ عبوديّت متخلَّص نيست . و قوله « وَقَدْ أَضَلُّوا » يعنى بسيار كس چون قوم نوح اهل عالم را از راه انداختند . و در مرتبهء [5] حيرت بگذاشتند كه واحد حقيقى را ، به حسب و نسب و اضافات ، متعدد پنداشتند . * متن « وَلا تَزِدِ الظَّالِمِينَ » لأنفسهم . « و المصطفين » الَّذين أورثوا الكتاب ، و [6] اوّل الثّلاثة . فقدّمه على المقتصد و السّابق « إِلَّا ضَلالًا » إلَّا حيرة [7] المحمّدى . « زدني فيك تحيّرا » . * شرح مراد از ظالمين آنست كه [8] در آيهء « ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ » مذكور است . و اينجا مراد از ظلم آنست كه ، بر نفس خود ظلم كرد به منع از متابعت هواى نفسانى ، و استيفاى [9] لذّات جسمانى ، و افناى خود در مشاهدات انوار سبحانى . و رتبت تقديم ازين [10] جهت يافت كه سابق ، كثرت در وحدت مشاهده مىكند و مقتصد ، هم كثرت در وحدت مىبيند [11] و هم وحدت در كثرت و ظالم در فناى ذات جز واحد
[1] د : نار . [2] س : قواى . [3] س : فاعل . [4] د ، س : مىگرداند . و : گرداند . [5] د ، س : تيه . [6] د ، س ، و : فهم اول . [7] د : و الأخيرة . س : الأخيرة . [8] س : آنست كه بر نفس خود ظلم كرد . [9] س : استفناى . [10] س : از جهت . [11] د : بيند .
122
نام کتاب : شرح فصوص الحكم نویسنده : خواجه محمد پارسا جلد : 1 صفحه : 122