نام کتاب : شرح فصوص الحكم نویسنده : خواجه محمد پارسا جلد : 1 صفحه : 12
چنانچه [1] كمالات جمالى و جلالي را از غيب به شهادت [2] و از باطن به ظاهر رسانيد ، و امّا حالى چنانچه [3] خود به خود در ذات خود متجلَّى شد به فيض اقدس [4] اولى و ظهور نور [5] أزلي به مقتضاى تجليّات . امّا حمد حق ، ذات خود را ، در مقام تفصيل [6] ، كه [7] مظاهر عبارت از آنست ، هم بر سه قسم است : قولى و فعلى و حالى . امّا قولى حمد لسان انسانست [8] ، چنانچه در هر شريعت و ملَّت جارى بر زبان [9] انبياى ايشانست . و امّا [10] فعلى ، اتيان بندگان به اعمال بد نيست [11] از عبادات و طاعات . بدان كه هر عضوى [12] از اعضا را مشغول گردانند [13] به عملى و عبادتى كه به آن [14] مخصوص است ، به وجهى [15] كه در شريعت نبى آن قوم منصوص است . امّا حالى ، اتصاف روح و دل بود به صفات كمالات علمى و عملى و تخلَّق به اخلاق الهى . پس در مقام جمع و تفصيل [16] ، حامد و محمود همه اوست كه « الحمد لله » و اين نوع حمد از زبان ارباب حال [17] بود . امّا نزد علما لفظ « الحمد » ، من حيث اللَّغة ، مفهوم آن تعظيم فاعل است ، به جهت انعام [18] و إحسان ، كه از وى صادر گردد مطلقا على الأنام و از روى اصطلاح ، تعريف محمود است به نعوت كمال . و حمد أخص است از مدح [19] ، كه اطلاق مدح بر عاقل و غير عاقل به حسب محاسن صادره از [20] وى كنند و اعمّ از شكر ، كه شكر