< فهرس الموضوعات > در مفهوم حقيقى هدايت < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > در اينكه آيا حق هدايت همگان را نخواست < / فهرس الموضوعات > است يا زيد نيست . چه اين حكم اگر چه بحسب امكان صحيح است لكن در نفس امر ، حق يكى است و صاحب شهود مىداند كه كدام حق است . بيت : < شعر > عقل را معزول كرديم و هوس را حد زديم كين جلالت لايق اين عقل و اين اخلاق نيست < / شعر > و معنى « لَهَداكُمْ » لبيّن لكم : و ما كل ممكن من العالم فتح الله عين بصيرته لإدراك الأمر في نفسه على ما هو عليه : فمنهم العالم و الجاهل . اين كلام نيز به منزلهء جوابى است سؤال اوّل را و تقريرش آن كه : مراد از هدايت اينجا ايمان آوردن به رسل نيست تا سؤال وارد شود ، بلكه معنيش آنست كه اگر خداى خواهد بيان كند بطريق كشف حقيقت امر را ، و رفع كند حجاب را از ديدهء دلهاى شما تا ادراك امر ، بدان وجه كه هست بكنند . پس بدانند كه اعيان بعضى شما اقتضاى ايمان مىكند و اعيان بعضى ديگر اقتضاى كفر . پس حجت مر خداى راست بر شما ، و لكن هر احدى از اهل عالم از آن قبيل نيست كه ممكن باشد انفتاح عين قلب او تا ادراك امر في نفسه تواند كرد ، چه بعضى از ايشان عالماند و بعضى جاهل به حكم اقتضاى اعيان . و در تفسير هدايت به بيان تنبيه است بر آن كه هدايت حقيقيه حصول علم يقيني است به آن چه امر بر آنست در ذاتش . فما شاء فما هداهم أجمعين ، و لا يشاء . يعنى : نخواست هدايت كل را از براى عدم اعطاى بعضى اعيان هدايت را . پس هدايت نداد ايشان [ را ] . و نمىخواهد هدايت جميع را ابدا از براى آن كه شئون حق چنان كه اقتضاى هدايت مىكند اقتضاى ضلالت نيز مىكند ، و لهذا دار آخرت را نيز به جنت و نار قسمت كرد ، و آدم را نيز به يدين آفريد ، يكى عبارت از صفات جماليه است [ 95 - ر ] كه مظهر او در آخرت جنت است ، و يكى عبارت از صفات جلاليه كه مظهر او در آخرت نار است . پس مطابق باشد آخر اوّل را . و كذلك « إن يشاء » : فهل يشاء ؟ هذا ما لا يكون . يعنى : آن چه در « لو شاء » گفتيم در « إن يشاء » نيز ، كه متعلق به استقبال است ، همان است . و اگر سؤال كنند كه ممكن نيست كه خداى هدايت جميع را خواهد ؟ گوييم اين نمىتواند بودن از آن كه عليم حكيم كه همه خير را به حكمت مىكند مستحيل است كه وقوع غير ممكن را خواهد .