و هر كه از شما بشناسد كه در مرآت ذات مشاهدهء خويش كرده است عارف به حقيقت اوست ، و آن ديگرى عارف كامل نيست اگر چه اهل كشف و شهود است . چنان كه در فص شيثيه گذشت . و از براى فرق در ميان بينندگان بعضى را عالم خوانند و بعضى را غير عالم خوانند . بيت : < شعر > گر دوست به حال عاشقان پردازد در ذات خود آيينهء عاشق سازد جز چهرهء خود كجا تواند ديدن ناظر چو در آيينه نظر اندازد < / شعر > « وَوَلَدُه » و هو ما أنتجه لهم نظرهم الفكرى . و الأمر موقوف علمه على المشاهدة بعيد عن نتائج الفكر . « إِلَّا خَساراً » ، ) * اشارت است به نكاتى كه آيهء كريمهء « لَمْ يَزِدْه مالُه وَوَلَدُه إِلَّا خَساراً » [33] . مشتمل است بر آن . يعنى : نوح - عليه السلام - فرمود : [ 65 - ر ] « رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي » [34] . پروردگارا قوم بر من عاصى شدند ، و آن چه موجب مشاهده و عيان است از من قبول نساختند و به اتباع عقول و نظر فكرى خويش پرداختند ، لا جرم مال او كه علوم عقليه است ، و ولدش ، كه نتايج حاصله است از تركيب قياسات عقليه ، ايشان را جز سبب زيادتى خسران نگشت ، و غير از واسطهء ضياع رأس المال عمر و استعداد نيامد . بيت : < شعر > عمر در محمول و در موضوع رفت بى بصيرت جمله در مسموع رفت هر دليلى بى نتيجه بى اثر باطل آمد در نتيجهء خود نگر جز به مصنوعى نديدى صانعى بر قياس اقترانى قانعى مىفزايد در وسائط فلسفى از دلايل باز بر عكسش صفى اين گريزد از دليل و از حجيب از پى مدلول سر برده به جيب < / شعر > زيرا كه مقام ، مقام مشاهده است ، و آن بالاتر از طور عقل است ، و عقل منكر اوست ، و نظر عقلى را امكان وصول به سرا پردهء جلالت اين مقام نى . پس هر كه تصرف كند به عقل خويش در آن چه انبيا آوردهاند ، يا اعتقاد كند كه حكما و عقلا مستغنىاند از انبيا ، به سمت « فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً » موسوم ، و به علامت « فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِيداً » معلوم باشد . آرى ، بيت :