« إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ ) * [25] . من دعوت قوم از براى مغفرت حق كردم نه از براى كشف جمال مطلق . و مغفرت ستر و اخفاست چون به مقصود او راه بردند ، اجابت دعوتش كردند به مثل آن چه ايشان را بدان خوانده بود از ستر ، پس اصابع در آذان خويش كردند ، يعنى قبول دعوت او به طريق قول به سمع و طاعت نكردند ، « وَاسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ » [26] [ 64 - ر ] و روى و سر در جامه ها پيچيدند . يعنى طلب استتار به ثياب وجودات و حجب استار صفات به تقديم رسانيدند تا غيرت حق به قطع حبايل غيرت پردازد ، و ايشان را از قيود وجودات متوهّمه فانى سازد ، بيت : < شعر > ذاتشان در ذات خود پنهان كند و آن چه اندر فهم نايد ، آن كند غيرتش آتش در اين عالم زند كار و بار غير را بر هم زند < / شعر > و استتار قوم به ثياب معهود از براى قصور فهم باشد از آن چه نوح - عليه السّلام - بدان اشارت فرمود يا از براى استهزا بود بعد از فهم مقصود . ففي « لَيْسَ كَمِثْلِه شَيْءٌ » اثبات المثل و نفيه ، و بهذا قال عن نفسه صلَّى الله عليه و سلَّم انه أوتى جوامع الكلم . فما دعا محمد صلَّى الله عليه و سلَّم قومه ليلا و نهارا ، بل دعاهم ليلا في نهار و نهارا في ليل . يعنى : حضرت الهى از براى حبيب جناب پادشاهى - عليه من الصلوات ما يضيق عنها نطاق التناهي - جمع كرد در قول [27] « لَيْسَ كَمِثْلِه شَيْءٌ » [28] در ميان اثبات مثل و نفى آن ، و بسبب اين جمع در ميان تنزيه و تشبيه رسول - عليه السّلام - فرمود : « أوتيت جوامع الكلم » ، يعنى داده شدم جميع معارف و حقايق را ، و از براى اين قرآن جامع آمد جميع معانى را كه در كتب انبيا - عليهم السّلام - منزل است . پس نبى ما - عليه السّلام - قوم خود را دعوت كرد « لَيْلًا وَنَهاراً » . « في ليل » يعنى بسوى ظاهر در عين باطن و بسوى باطن در عين ظاهر و بسوى وحدت در عين كثرت و بسوى كثرت در عين وحدت . و « لَيْلًا وَنَهاراً » دعوت كرد يعنى بسوى غيب و وحدت تنها و بسوى كثرت و شهادت تنها نخواند . فقال نوح في حكمته لقومه : « يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً » و هي المعارف العقلية في المعاني و النظر الاعتباري ، « وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ » أي بما يميل بكم اليه فإذا مال بكم اليه رأيتم صورتكم فيه . ببايد دانست كه سماء در حقيقت عالم أرواح ، و ارض عالم أشباح [ است ] ، و