حال خاص با او شريك نساخت . و اگر به « واو » باشد ، معنى آن بود كه سيادت رسل به حال خاص تقييد كرد و تعميم سيادت و تقدّم او بر يك جماعت نكرد تا تقديم او - عليه السّلام - بر همه در جميع امور و احوال جزئيه و كلَّيه الهى لازم آمد ، و لهذا گفت : « أنتم اعلم بامور دنياكم » . و في هذا الحال الخاص تقدم على الأسماء الإلهية ، فان الرّحمن ما شفع عند المنتقم في أهل البلاء إلا بعد شفاعة الشافعين . ففاز محمد - صلَّى الله عليه و سلَّم - بالسيادة في هذا المقام الخاص . فمن فهم المراتب و المقامات لم يعسر عليه قبول هذا الكلام . و در اين حال خاص ، يعنى در حال شفاعت ثابت شد تقدّم او بر اسماء الهيّه ، از آن كه رحمن در باب اهل بلاء شفاعت نمىكند نزد منتقم ، مگر بعد از شفاعت شافعين . پس فوز به سيادت در مقام شفاعت ، خاصهء محمد باشد عليه السّلام . و در اين كلام اشارت است بدانچه در حديث آمده است كه : رسول - صلَّى الله عليه و سلَّم - فتح باب شفاعت كند و آخر شفاعت كننده ارحم الراحمين باشد . پس هر كه فهم كند و اطلاع يابد بر احديت ذات ظاهره در مراتب متكثّره ، و واقف باشد بدين معنى كه هر موجود را سيادتى است در مرتبه اش چنان كه هر اسم را سلطنتى است بر آن چه اين اسم به دو متعلَّق است ، دشوار نيايد بر او ، قبول مثل اين كلام . نمىبينى كه رحمن با آن كه اسمى است [ 45 - ر ] جامع اسماء ، قال الله تعالى : « قُلِ ادْعُوا الله أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَه الأَسْماءُ الْحُسْنى » [40] ، با چنين خطبهء تامه شفاعت مىكند نزد منتقم كه يكى از خصايص اوست بعد از شفاعت شافعين . و اين تأخير موجب نقص نيست ، و سرّ اين آنست كه « رحمن » جامع اسماء الهيّه است و از جملهء آن اسماء « منتقم » است . پس هم « رحمن » است كه در قيامت به صفت انتقام ظاهر مىشود و منتقم مىگردد ، چنان كه در مقامات ديگر از مواطن دنياويه . و اخراويه به صفت رحمت مفهومه از ظاهر اسمش متجلَّى مىشود . و لهذا قال تعالى حكاية عن إبراهيم عليه السّلام : « يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ من الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا » [41] . پس بدين