نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 719
و إن تشبّه بالناصحين [1] . و لا تنقض سنّة صالحة عمل بها صدور هذه الامّة ، و اجتمعت بها الألفة ، و صلحت عليها الرعيّة . و لا تحدثنّ سنّة تضرّ بشيء من ماضي تلك السّنن فيكون الاجر لمن سنّها ، و الوزر عليك بما نقضت منها . [2] و اعلم انّه ليس شيء بأدعى الى حسن ظنّ وال برعيّته من احسانه اليهم ، و تخفيفه المئونات عليهم ، و ترك استكراهه ايّاهم على ما ليس له قبلهم . فليكن منك في ذلك أمر يجتمع لك به حسن الظَّنّ برعيّتك ؛ فإنّ حسن الظَّنّ يقطع عنك نصبا طويلا . و إنّ أحقّ من حسن ظنّك به ، لمن حسن بلاؤك عنده ؛ و إنّ أحقّ من ساء ظنّك به ، لمن ساء بلاؤك عنده [3] . ( 1 ) امام على « ع » - از عهد نامهء اشترى : . . بايد كه دورترين رعيت تو از تو و از همه مبغوضتر در نزد تو ، آن كس باشد كه بيشتر عيبجويى مردمان مىكند . در مردمان عيبهايى است كه والى از هر كس شايسته تر است براى پوشاندن آنها پس در صدد كشف كردن آنچه از آنها بر تو پوشيده مانده است مباش ، كه وظيفهء تو پاك كردن عيبهايى است كه آشكار شده ؛ و بر آنچه از تو پوشيده مانده است خدا حكم مىكند ، پس آنچه را كه آشكار شدن آن مايهء شرم است ، تا آنجا كه مىتوانى ، پوشيده نگاه دار ، تا خدا آنچه را كه دوست مىدارى از رعيت پوشيده ماند پوشيده نگاه دارد . عقدهء هر رشك را از مردمان بر طرف ساز ، و سبب هر دشمنى را برانداز ، و از آنچه نزد تو درست نمىنمايد تغافل كن ، و به تصديق عيبجوى مردم شتاب مكن ، كه سخن چين و عيبجو فريبكار است ، هر چند به نصيحت گويان شباهت داشته باشد . . . و تو خود سنت درست و شايسته اى را كه سران اين امت به ان عمل كردهاند ، و مردمان به آن خو گرفتهاند ، و رعيت آن را پذيرفته است ، نقض مكن و آن را برنينداز ، و سنت تازه اى روى كار نياور كه به سنتهاى گذشته