نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 677
آنكه پيريزى نظام اسلامى روح دين و جوهر رسالت الهى است ، كه بقاى اسلام و گسترش احكام و قوانين آن وابستهء به همان است . اين معنى ما را به امرى رهبرى مىكند ، و آن اينكه فرو گذاشتن رياست و زعامت يا پيدا شدن انحراف در آن در جامعه هاى اسلامى از اسباب ويرانى اسلام و از ميان رفتن حق و عدالت است ، همان گونه كه تصدى آن به توسط علماى دينى غير شايسته ، به پنهان شدن حق و بر افتادن آن منجر مىشود . پس در اين روزگار بر مسلمانان واجب است كه از اين امر كمال آگاهى را داشته باشند ، و فريب اشتباه انگيزيهاى سياستبازان و استعمارگران را نخورند ؛ و بايد فاضلان و آگاهان و انساندوستان نسبت به مسائلى كه در اواخر باب پيشين به آنها اشاره كرديم ، هشيار و بيدار باشند ، و لا حول و لا قوّة إلَّا با لله العلىّ العظيم . تنبيه در واقع ، طرح مسألهء « زعامت دينى » حاضر و فعّال ، و تأكيد بر حضور سياسى و اجتماعى عالمان آگاه و صالح و عدالت خواه دينى ( و نه جز آنان ) ، براى تكميل فلسفهء سياسى اسلام است در عصر غيبت . يعنى اگر ما معتقد باشيم كه در « عصر غيبت » ، مسلمانان - و از جمله مسلمانان شيعه و امامى - بايد جامعهء مستقل و نظام تواناى سياسى و اجتماعى داشته باشند ، و به اصطلاح ، داراى « حكومتى از خود » باشند ، تا بتوانند به دين خود عمل كنند ، و آن را پاس دارند ، و سنّتها و ارزشهاى آن را نگاه داشته به نسلهاى آينده برسانند . . اگر چنين است ، توجّه به امر زعامت ضرورى و واجب است ، چه بدون زعامت دينى كاملا صالح و كاملا آگاه ( خود و همهء وابسته هاى آن ) ، هدفهاى دينى تحقّق نخواهد يافت . حال اگر محذور سهمگين ياد شده ، با وجود زعامت دينى نيز روى نمود ، بايد چه كرد ؟ و اگر تجربه ها با تصوّرها منطبق نگشت ، بايد
677
نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 677