نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 391
إسم الكتاب : الحياة ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 767)
( 1 ) امام حسن گويد : پس از آن از برگزارى مجالس او پرسيدم كه چگونه بود ؟ گفت : پيامبر جز با ياد خدا - جلّ اسمه - بر نمىخاست و نمىنشست ؛ و جاى خاصى در مجالس براى خود انتخاب نمىكرد ، و ديگران را نيز از اين كار باز مىداشت . و چون به مجلسى مىرسيد در آخرين نقطه اى كه جاى نشستن بود مىنشست و به ديگران نيز مىفرمود تا چنين كنند . حق صحبت هر يك از همنشينان خود را ادا مىكرد ، تا چنان نباشد كه يكى چنان بينديشد كه ديگرى را براو ترجيح نهاده است . هر كه با او مىنشست يا براى تقاضاى نيازى در كنار او مىايستاد ، او را هنگامى ترك مىكرد كه كارش تمام شده و از كنار او رفته باشد . چون كسى چيزى از او مىخواست ، يا آن چيز را به وى مىداد ، يا با زبانى خوش از او عذر خواهى مىكرد . همهء مردم از گشاده رويى و خلق خوش او بهره ور مىشدند ، و او براى ايشان همچون پدر بود ، و همه در حقوق نزد او برابر بودند . مجلس او مجلس بردبارى و آزرم و شكيبايى و امانت بود : در آن بانگها بلند نمىشد ، و حرمتها مورد اهانت قرار نمىگرفت ؛ در آن بزرگان را احترام مىگزاشتند و بر خردان رحمت مىآوردند ، و نيازمندان را بر خود ترجيح مىنهادند و از بيگانگان پاس مىداشتند . امام حسن گويد : پرسيدم كه رفتار او با همنشينانش چگونه بود ؟ گفت : پيامبر پيوسته گشاده رو و آسانگير و نرم بود ، از خشكى و درشتى و فريادزنى و بدگويى و عيبجويى و مداحى به دور بود . . خود را از سه چيز نگاه مىداشت : مجادله ، پرگويى ، و پرداختن به چيزى كه به او ربطى نداشت . و به سه چيز از مردمان كارى نداشت : هيچ كس را مذمت نمىكرد و عيب نمىگرفت ، و در صدد يافتن پوشيده ها و لغزشهاى كسى برنمىآمد ، و تنها در وقتى سخن مىگفت كه اميد رسيدن به ثوابى از آن داشت . چون سخن مىگفت ، همنشينانش سخت خاموش مىماندند ، و چون او از سخن باز مىماند آنان به سخن گفتن مىپرداختند ، و در حضور با يك ديگر به جدال و منازعه برنمىخاستند . هر كس سخن مىگفت ، چندان خاموش مىماندند تا او سخن خود تمام كند ، و كلام همان گويندهء اول به آخر رسد . به چيزى مىخنديد كه آنان بر آن مىخنديدند ، و از چيزى در شگفت مىشد كه آنان از آن دچار شگفتى مىشدند . در برابر طرز گفتار و پرسش و درشتى معاشرت
391
نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 391