نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 768
حاكم و مالك و پروردگار و معبود و امركننده و نهىكننده اى وجود ندارد . بدين ترتيب و با اين اعتقاد ، آزادى آدمى كامل مىشود ، و از بندگى بندگان به بندگى خداى يگانه درمىآيد ، و با بريدن از آفريدگان و توجه كلى به خداى متعال ، شخصيت انسانى وى استوار مىگردد . 9 - انسان ، ماده و معنى ( جسم و روح ) : انسان در نزد الهيان موجودى آميختهء از جسم و روح است . و اين دو به گونه اى با يك ديگر تركيب و متحد شدهاند و در يك ديگر كار مىكنند كه كمال روح و تعالى آن ، به جسم و به كمال جسم و كمال هر چه به جسم تعلق دارد وابسته است . بنا بر اين ، آدمى مىداند كه زندگى سالم و حيات پاك و پاكيزه ارتباط كاملى با اعتلاى روحى و زندگى معنوى دارد . نيز چنين است در مورد اعتقاد به مرگ و بقاى پس از مرگ و انديشيدن در احوالى كه براى روح پس از جدا شدن از بدن حاصل مىشود . پس اين اعتقاد - يعنى تركيبى بودن انسان در وجود - آدمى را بر آن مىدارد تا از عمر و جسم و قواى مادى زايلشوندهء خود براى بهبود بخشيدن به زندگى ماندگار جاودانى خود ، با پرداختن به كارهاى نيكو و شايسته ، و كوشش در بهتر كردن زندگى مردمان ، بهره بردارى كند . و اين خود از مهمترين وسايل براى گسترش دادن دايرهء خير و فضيلت و صلاح در افراد و جامعه است . 10 - نيرومندى ، عزت و پايدارى : شك نيست كه اگر انسان به خداى توانايى معتقد باشد كه قدرت او نهايتى ندارد ، و عزّت و ملك به دست او است ، و بزرگى و جبروت به او اختصاص دارد ، به هيچ وجه احساس ناتوانى يا شكست يا مغلوب شدن نمىكند ، زيرا كه خود را بهره مند و مستفيض از قدرت مطلق فيّاضى مىبيند كه فيض اوحدى ندارد . و چنين انسانى مقتدر و عزيز و پايدار مىشود ( * ( وَلِلَّه الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِه وَلِلْمُؤْمِنِينَ ) ) * [1] ، و به نيروهاى محدود نابودشونده اعتنايى ندارد ، و براى هر كسى كه تظاهر به قدرت كند اهميّتى قائل