نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 637
نمىداد . ( 1 ) اگر از راهى بارها گذشته بود آن را به خاطر نمىسپرد ، و اگر تمام عمر علمى را خوانده بود آن را به ياد نگاه نمىداشت ؛ به دينى معتقد نبود ، و از تجربه اى بهره نمىگرفت ، و نمىتوانست از گذشته در بارهء چيزى حكم كند ، بلكه مىشد به چنان موجودى گفت كه اصلا از انسانيت بيرون رفته است . پس به نعمتى كه با اين صفات به آدمى عطا شده بنگر ، كه تنها يكى از آنها بدين صورت است كه گفتم ، تا چه رسد به همهء آنها . و بزرگتر از نعمت ياد و حافظه در آدمى نعمت فراموشى است . اگر فراموشى نمىبود هيچ كس نمىتوانست در مصيبت تسلَّى پيدا كند ، و هيچ حسرت در او پايان نمىداشت ، و هيچ كينه در دل او فرو نمىمرد ؛ و با يادآورى دايم آفتها و بلاها نمىتوانست از هيچ چيزى از دنيا بهره مند شود . ببين چگونه حافظه داشتن و فراموشى كه مخالف و متضاد يك ديگرند در انسان به وديعت نهاده شده ، و در هر يك از آنها مصلحتى است . . . 16 الامام الصادق « ع » : . . . أنظر يا مفضّل ! الى ما خصّ به الانسان ، دون جميع الحيوان ، من هذا الخلق الجليل قدره ، العظيم غناؤه ، أعنى : الحياء فلولاه لم يقر ضيف ، و لم يوف بالعدات ، و لم تقض الحوائج ، و لم يتحرّ الجميل ، و لم يتنكَّب القبيح في شيء من الأشياء ، حتى إنّ كثيرا من الأمور المفترضة أيضا إنّما يفعل للحياء . فإنّ من الناس من لو لا الحياء لم يرع حقّ والديه ، و لم يصل ذا رحم ، و لم يؤدّ امانة ، و لم يعفّ عن فاحشة . أفلا ترى كيف وفّي للانسان جميع الخلال التي فيها صلاحه و تمام امره ؟ . [1] ( 2 ) امام صادق « ع » : اى مفضّل ! در اين خصلت و خوى بلند قدر بزرگ ، يعنى حيا ، كه از ميان جانوران تنها آدمى به آن اختصاص يافته است نيكو بنگر ! اگر آن نبود ، هيچ مهمانى به خانه اى پذيرفته نمىشد ، و نيازمنديها برنيامده باقى مىماند ، و كسى در صدد انجام دادن كار نيكو برنمىآمد ، و در هيچ