نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 631
إسم الكتاب : الحياة ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 778)
أشياء أخر بها تتمّ الحواسّ ، لا يكون إلَّا بعمد و تقدير من لطيف خبير . [1] . ( 1 ) امام صادق « ع » : اى مفضّل ! در همهء اندامهاى بدن و تدبيرى كه در آنها براى رفع نيازمنديها به كار رفته است نيك بينديش : دستها براى گرفتن است ، و پاها براى راه رفتن ، و چشمان براى راه يافتن ، و دهان براى غذا خوردن ، و معده براى گواردن ، و جگر براى پالودن خوراك ، و گذرگاهها و روزنه ها براى راندن فضولات خوراك ، و رگها براى حمل آن ، و اندام نهان براى باقى ماندن نسل . و چنين است همهء اندامهاى ديگر كه چون در آنها تأمل كنى و انديشهء خود را به كار اندازى ، درخواهى يافت كه هر يك به حكمت و صلاح براى كارى مقدّر شده است . اكنون تأمل كن در تدبير حكيمانهء ساختمان بدن ، و قرار گرفتن اين اندامها در جاهاى خود ، و فراهم آوردن اين رگها و آوندها براى بيرون بردن فضولات ، تا در بدن پراكنده نشود و اسباب بيمارى و ضعف تن فراهم نيايد . پس خجسته است خداوندى كه تقديرى كرد چنين نيكو ، و تدبيرى كرد چنين استوار ؛ و سپاس او را است بدان گونه كه خود اهل و شايستهء سپاس است . ديگر بار اى مفضل ! به اين حواس بنگر . . . آنها را پنج تا قرار داد تا پنج چيز را دريافت كند و چيزى از محسوسات از آنها فوت نشود : چشم را آفريد تا رنگها را دريافت كند ، كه اگر رنگها بود و چشمى براى دريافت آنها وجود نداشت ، هيچ سودى در آنها نمىبود . و گوش را براى دريافت بانگها آفريد ، پس اگر صداهايى مىبود ولى گوشى براى دريافت آنها وجود نمىداشت ، نيازى از آنها بر طرف نمىشد . و چنين است حواس ديگر . . . و اين حكمتدارى و بهره بخشى از دو سوى است ، بدين معنى كه اگر چشم باشد ولى رنگها نباشد ، ديگر ديدن معنى نخواهد داشت . و اگر گوش وجود داشته باشد ولى اصواتى نباشد ، شنيدن ديگر محلى نخواهد داشت . پس نيك بنگر كه چگونه خدا مقدر ساخته است كه اين چيزها يك ديگر را تمام كند : براى
[1] « بحار » 3 / 70 - 67 - از كتاب « توحيد » مفضّل .
631
نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 631