نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 621
إسم الكتاب : الحياة ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 778)
و استوعب حساب عمره ، قبضه الى ما ندبه اليه ، من موفور ثوابه ، او محذور عقابه . ليجزي الذين أساؤا بما عملوا ، و يجزي الذين أحسنوا بالحسنى ، عدلا منه ، تقدّست أسماؤه . . و الحمد لله الَّذي لو حبس عن عباده معرفة حمده على ما أبلاهم من مننه المتتابعة ، و أسبغ عليهم من نعمه المتظاهرة ، لتصرّفوا في مننه فلم يحمدوه ، و توسّعوا في رزقه فلم يشكروه . و لو كانوا كذلك لخرجوا من حدود الانسانيّة الى حدّ البهيميّة ، فكانوا كما وصف في محكم كتابه : « * ( إِنْ هُمْ إِلَّا كَالأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا ) * [1] » . . [2] ( 1 ) امام سجاد « ع » : حمد خداى را كه آغاز هر آغازى اوست و پايان هر پايانى نيز او . آنكه چشم بينندگان از ديدن او ناتوان است ، و خيال وصفكنندگان از توصيف او عاجز . آفريدگان را به قدرت خويش از هيچ پديد آورد ، و به مشيت خود آنان را اختراع كرد . . . سپس براى آدمى در زندگى مدتى ( اجلى ) معين كرد كه محدود است و تجاوز از آن ممكن نيست . انسان روز به روز گامى به سوى آن برمىدارد ، و سال به سال به پايان آن نزديك مىشود . و چون به پايان راه خود برسد ، و حساب عمر او تمام شود ، او را به جهان ديگر مىبرد ، تا به پاداشى فراوان يا كيفرى سخت كه از پيش به او يادآورى شده بود برسد ، و چنان باشد كه بدكاران سزاى بدى خويش بينند و نيكوكاران سزاى نيكى خويش . و اين از عدل و دادگرى او است - پاكا نامهاى او . . . و سپاس خداى را كه اگر از بندگان خويش ، شناخت سپاس در مقابل نعمتهاى پياپى و منّتهاى آشكار خود را دريغ مىداشت ، از نعمتهاى او بهره مىبردند بىآنكه سپاسگزارند ، و روزى فراوان او را صرف مىكردند بىآنكه شكر او را به جاى آرند . و چون چنين مىشد ، از مرزهاى انسانيت بيرون مىرفتند و به حدّ جانورى و بهيمى تنزل مىكردند و چنان