نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 372
نه . گفتم : مىبينم كه اعتراف به وجود درختى مىكنى كه حواس تو آن را درنيافته است . اين يادآوريها ، راههاى مناسبى است براى آگاه ساختن و توجه دادن ذهنها به محدوديت حواس و ادراكات حسى ، و لزوم بهره گيرى از شناخت عقلى براى جستجوى علم حقيقى . آنچه از اين مسائل و امور دستگير ما مىشود ، اين است كه هر چيز را سببى است متناسب با آن ، و راههاى است شايسته كه به آن مىرسد . و همهء آنچه مىخواهيم ، از هستى و آنچه هست ، بدانيم از اين اصل بيرون نيست . پس ناگزير براى رسيدن به شناخت هر چيز بايد وسيلهء شايسته اى را كه رسانندهء به شناخت آن است انتخاب كنيم . بنا بر اين اگر چيزى بالاتر از آن باشد كه ما بر آن احاطه يابيم ، و در فرمان حواس و مشاعر ما درنيايد ، ناگزير براى شناخت آن بايد راه ديگرى بپيماييم . و آن راه ، شناخت شىء ، به ميانجيگرى نشانه ها و آثار آن است ؛ و اين همان شناخت و معرفت عقلى است ، كه در مراتب كمال خود به شناخت و معرفت قلبى و علم جازم قطعى تبديل مىشود . 3 الامام الرضا « ع » : . . أمّا المعرفة فوجه ذلك و بيانه . . إنّك تذكر الحروف ، إذا لم ترد بها غير نفسها ذكرتها فردا فقلت : ا ، ب ، ت ، ث ، ج ، ح ، خ ، حتى تأتي على آخرها ، فلم تجد لها معنى غير أنفسها . فإذا ألَّفتها و جمعت منها أحرفا ، و جعلتها اسما و صفة لمعنى ما طلبت و وجه ما عيّنت ، كانت دليلة على معانيها ، داعية الى الموصوف بها ، أفهمته ؟ قال : نعم . قال الرّضا « ع » : و اعلم أنّه لا يكون صفة لغير موصوف ، و لا اسم لغير معنى ، و لا حدّ لغير محدود . و الصّفات و الأسماء تدلّ على الكمال و الوجود ، و لا تدلّ على الإحاطة ، كما تدلّ الحدود التي هي التّربيع و التّثليث و التّسديس ، لانّ الله عزّ و جلّ تدرك معرفته بالصّفات و الأسماء ، و لا تدرك بالتّحديد بالطَّول
372
نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 372