نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 369
آمد و شد تغيير نمىپذيرند ، ( 1 ) و از چگونگى آن دو چيزى كاسته نمىشود ، نه از روز و روشنى و درخشندگى آن ، و نه از شب و تاريكى و سياهى آن ؛ يكى در ديگرى داخل مىشود ، تا هر يك از آنها به اندازهء معين و معروف خود در درازى و كوتاهى مىرسد ، همه بر يك پايه و يك مجرى ؛ با آرام گرفتن آنكه در شب آرام مىگيرد ، و پراكنده شدن آنكه در شب پراكنده مىشود ؛ و پراكنده شدن آنكه در روز پراكنده مىشود ، و آرام گرفتن آنكه در روز آرام مىگيرد ؛ سپس گرما است و سرما ، و آمدن يكى در پى ديگرى ، تا آنكه به وقت خود گرما سرما مىشود و سرما گرما . همهء اينها چيزهايى است كه قلب آنها را دليلى بر وجود پروردگار پاك بزرگ مىداند . و دل با عقل خويش مىشناسد كه آن كس كه تدبير اين چيزها را كرده است ، خداى يگانهء عزيز حكيم است ، كه پيوسته بوده و پيوسته خواهد بود . و اينكه اگر در آسمانها و زمين خدايان ديگرى با او مىبود ، هر خدايى آفريده هاى خود را مىداشت ، و بعضى از آنان بر بعضى ديگر برترىجويى مىكردند ، و هر يك ديگرى را به تباهى مىكشيد . گوش نيز كتابهايى را كه خداى مدبّر فرو فرستاده است شنيد . و گفته هاى اين كتابها تصديقى است بر آنچه قلبها به عقلهاى خود و به توفيق خدا دريافته بودند ، و بر گفتهء كسانى كه خدا را چنان كه بايد شناخته بودند واو را بىفرزند و بىهمسر و بىشريك مىدانستند ؛ بدينسان گوش آنچه را از سخنان پيامبران شنيده بود به قلب رسانيد معلوم است شناخت حسّى مقدمهء استنتاج عقلى است ، چه اگر محسوس ، « اثر » باشد ، دليلى بر وجود « مؤثّر » آن است . پس رسيدن از اثر به مؤثّر از ويژگيهاى ادراك عقلى است ، و از لحاظ درجه برتر از حواس و دريافته هاى آنها است . و بيشتر آنچه آدمى مىداند و مىشناسد ، از همين گونه است ، چنان كه حديث به آن اشاره كرده است :
369
نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 369