نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 354
بر شناخت هر نمود از نمودها و هر موضوع از موضوعهاست به اين صورت : در اوضاع و احوال وجودى و مدار طبيعى و كينونت واقعى آنها ، و در حال فعليت و هستى و دگرگون شدن ، و در عين پيوستگى با ديگر نمودها و موضوعها ، بىآنكه نظر تجريدى يا ذهنى به آنها داشته باشيم ، به صورتى كه سبب جدايى آنها از ديگر موجودات شود . پس در اين روش هدف فهميدن قوانين طبيعى يا تاريخى به صورتى جدا از اوضاع و احوال وجودى و عينى آنها نخواهد بود . به همين جهت ، در تعاليم اسلامى ، ذكر نمودهاى طبيعى ، مطرح شده است و نظرها به آنها - با تأكيد - جلب گشته است . و اين همه براى آن است كه شخص به شناختى فراگير نسبت به كاينات انگيخته شود ، و قوانين روان در تاريخ را به صورت كامل بفهمد . بر اين اساس ، چون با نظر امعان در « قرآن » بنگريم ، خواهيم ديد كه اين كتاب مقدس ، خود ، صورت متبلورى از حقايق و واقعيات ، و لوحهء زنده اى از عناصر زندگى بشرى است ، و مجموعهء يگانه و به هم پيوسته اى است ، همچون كاينات بيرونى . از اين جستار نتيجهء ديگرى نيز به دست مىآيد كه داراى اهميتى تربيتى و ژرف است . و آن اينكه هدف از موضوعات طرحشدهء در دايرهء تعليمات قرآنى و اسلامى - همچون ديگر كايناتى كه در خدمت انسان و مسخّر او است . يارى دادن و خدمت كردن به آدمى براى « خطَّ شناختى » دادن و فهماندن است . به عبارت ديگر ، علم و فرهنگ ، در دايرهء روش اسلامى ، هدفى مكتبى و فراگير دارد كه به انسان و آگاهسازى او ارتباط پيدا مىكند ، و مىخواهد او را از لحاظ تصور و شناخت جهان و هستى ( جهانشناسى و جهانبينى ) راهنمايى كند . مثلا آيهء كريمهء * ( وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ) * [1] از هر چيز جفت آفريديم ، باشد كه شما به خود ياد آوريد » ، به اصل علمى بزرگى اشاره دارد كه همان اصل « تضاد » [2] است . و هدف از ذكر اين
[1] سورهء ذاريات ( 51 ) : 49 . [2] در بارهء اصل « تضاد » و بيان و تحليل آن ، بر پايهء معارف قرآنى و حديثى ، شرحى ، در « تفسير الحياة » آورده خواهد شد .
354
نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 354