نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 304
2 - * ( وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّه بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ، قالَ : إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً ، قالَ : وَمِنْ ذُرِّيَّتِي ؟ قالَ : لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ) * [1] در آن هنگام كه پروردگارت ابراهيم را به كلماتى آزمود ، پس آنها را به پايان رسانيد ، ( خدا ) گفت : من تو را براى مردمان پيشوا و امام قرار خواهم داد ؛ ( ابراهيم ) گفت : و از فرزندانم ؟ ( خدا ) گفت : عهد من ( پيشوايى مردم از سوى من ) نصيب ستمكاران نخواهد شد 3 - * ( وَإِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا : لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ الله ، الله أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه ) * . . [2] چون نشانه و آيتى براى ايشان آمد گفتند : ايمان نخواهيم آورد مگر آنكه به ما همانند آن چيز داده شود كه به پيامبران دادند ؛ خدا مىداند كه رسالت خود را در كجا قرار دهد . . 4 - * ( لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ الله أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ، لِمَنْ كانَ يَرْجُوا الله وَالْيَوْمَ الآخِرَ ، وَذَكَرَ الله كَثِيراً ) * [3] براى شما در ( اخلاق و رفتار ) پيامبر ، اسوه و الگوى خوبى است ، براى آن كس كه به خدا و روز ديگر اميدوار باشد و از خدا فراوان ياد كند حديث 1 - الامام علي « ع » : . . ربّ رحيم ، و دين قويم ، و امام عليم . . [4]