و بنزديك خواص مشهور آنست كه سعادت اقتناء علم و عدالت بود و بنزديك عوام آنك ملك و ظفر بر مردات دنياوى بود و بنزديك بهرى خواص آنك علم بهتر از عبادت و بنزديك بهرى بر عكس و بنزديك بهرى عوام آنك جمع مال بهتر از انفاق و بنزديك بعضى ديگر بر عكس چه انتفاع بهر طرفى در وقتى ممكن بود و همچنين اضداد مشهورات كه مناقضت آن حكم كنند و هر چند در غايت شناعت باشد اما در خلف استعمال توان كرد و بطريق انتقال از ضد بضد توسل از آن مشهورات مطلق نافع بود و بعد از استحضار اين اصناف بايد كه بر جمع نظاير در حكمى كلى جامع به جهت ضبط و حفظ و بر تفصيل آن در احكام مفصل جزوى به جهت ايراد مقدمات قادر باشد چه اول طريق استنباط مواضع است و دوم طريق استعمال آن در صناعت ادات دوم قدرت بر تفصيل اسم مشترك و متشابه و مشكك بود تا در آن بر دعوى مجرد قناعت نكنند بل وجه اشتراك يا تشكيك بيان كنند مثلا اگر گويند اسم خير بر صحت و مصح باشتراك لفظى افتد بيان كنند كه از جهت آنك در اول دال بر كيفيت خير است و در دوم بر فاعل خير و هر چند بعضى از قوانين معرفت اشتراك لفظى و عدمش از جهت مؤانست مبتدى در صدر كتاب آورده ايم اينجا بحسب مرتبه ناظر در اين كتاب گوئيم قوانين مذكور يا راجع بود با حد و ماهيت مدلولات لفظ يا با عوارض و لواحقش و قسم اول چنان بود كه حدود و ماهيت چيزهائى كه يك لفظ بر هر يكى از آن اطلاق كنند تامل كنند و خالى نبود از آنك ميان آن معانى اشتراك يابند كه مدلول لفظ بود يا نيابند و اول يا مشترك ذاتى بود يا عرضى اگر ذاتى بود و يا عرضى بود و مختلف نباشد باشد و اضعف آن لفظ متواطى بود و اگر مختلف باشد مشكك بود و دوم مشترك بود و بايد كه اعتماد بر حقايق معانى