إسم الكتاب : أساس الإقتباس ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 617)
اما چون بمساوات مساوات عددى خواهند و تخصيصش در لفظ چنان كنند كه گويند اين عدد مساوى آن عدد است نه آنك گويند مساوى مطلق است يا مساوى آن مقدار است محمول ذاتى موضوع باشد به اين اعتبار مذكور و همچنين در مناسبت چه مناسبت عددى غير مناسبات ديگر باشد و چون اين بحث ملخص شد اگر خواهند كه اين دقيقه در رسم ذاتى اعتبار كنند گويند ذاتى آن محمول بود كه در حد موضوع افتد و يا موضوع و يا مقوماتش كه از علم مفروض باشد در حد او افتد و يا گويند ذاتى آن محمول بود كه در حد موضوع افتد يا موضوع علم در حد او افتد و چون اين اصل ممهد شد معلوم شد كه ذاتى عامتر از موضوع تواند بود مانند زوج هشت را و خاصتر مانند زوج عدد را و مساوى مانند ضاحك انسان را و خاصتر بوجهى و عامتر بوجهى مانند اول زوج را و همچنين باشد كه يك چيز ذاتى بود هم جنس را و هم نوعش را مانند زوج عدد را و هشت را و بر عكس مانند زوج و زوج الزوج عدد را و باشد كه نوع ذاتى نوع بود و جنس ذاتى جنس مانند زوج عدد را و منقسم كه جنس اوست كم را و همه اجناس و انواع را از نوع اخير تا جنس عالى ذاتى تواند بود چنانك ضاحك انسان را و موجود نه در موضوع جوهر را و همچنين امور عامه را كه غير اجناس باشند هم ذاتى بود مانند كثرت و وحدت وجود را اما ذاتى اولى يا ذاتى مقوم در بهرى از اين صورتها ممكن الوقوع نبود و ببايد دانست كه ذاتى موضوع مطلق غير ذاتى موضوع باشد با مقارنت اعتبارى يا وصفى مثلا وجود قطب و محور كره را بر اطلاق ذاتى نبود و باعتبار حركت ذاتى بود و تحقيق اين معنى در موضوعات علوم از مهمات باشد